اسپارک داستان خود را یک «چرا این طور شد» می داند و در میان سطرهای قصه نیز در پی این «چرای» است. قهرمان زن داستان پیر دختری است که در یکی از کشورهای شمالی اروپا زندگی و کار می کند.پرده ی اسرار سرنوشت قهرمان داستان پیش از میانه های داستان می افتد و از آنجا به بعد اسپارک روی صحنه ی نمایش نه در پی واکاری حادثه ای که رخ داده بلکه به دنبال چرایی می گردد.
پیر دختر داستان سال هاست رنج نوعی بیماری را به جان خریده است؛رتاری غیر عادی و پرخاشگرانه دارد و رخت و لباسی رنگ و وارنگ و به ظاهر فریبنده به تن می کند.سر آخر بار سفر می بندد و به جایی در جنوب اروپا سفر می کند تا سر قرار عاشقانه و صوری اش حاضر شود.