«آلن دوباتن» نویسندهی معروف داستانهای فلسفی به زبان فارسی با در دست داشتن چنین سؤالاتی «خب عقل در مورد عشق چه میگوید؟ آیا جیزی است که باید آن را ترک کرد، مانند اعتیاد به قهوه و سیگار، یا در مواردی مجاز است، مانند لیوانی شراب یا بستهای شکلات؟ آبا عشق با تمام چیزهایی که عقل ستون آن است در تناقض است؟ آیا خردمندان نیز عقل از کف میسپارند یا اين فقط مختص کودکان رشد کرده است؟» در کتاب «جستارهایی در باب عشق» به سراغ مفهوم نامآشنای عشق رفته است و آن را در میان رابطهی زوجی که در قرن بیستم زندگی میکنند، ردیابی کرده است.
کتاب «جستارهایی در باب عشق» Essays In Love اولین اثر «آلن دوباتن» نویسندهی سوئیسی در سال 1993 منتشر شد. این اثر پس از انتشار بسیار توجه علاقهمندان به داستانهای عاشقانه و فلسفی را به خود جلب کرد؛ زیرا نویسنده در میان بستری از عشق مسائل و مشکلات یک زوج را بررسی کرده است. «آلن دوباتن» در این اثر شروع، پیشرفت و سقوط یک رابطهی عاشقانه را از نگاه فلسفی و روانشناختی بررسی و به نظریات ارسطو، سارتر، وینگشتاین و مارکس مراجعه کرده است. او با قلمی توانا و روان یک رابطه را از زوایای گوناگون به کنکاش کشیده و برداشت هر فرد از عشق را بیان کرده است. این اثر تا امروز بیش از دو میلیون نسخه در سراسر دنیا فروش داشته و یکی از معروفترین جستارهایی است که تا امروز نوشته شده است؛ زیرا تاکنون هزاران کتاب در ارتباط با عشق به نگارش درآمده ولی این نویسنده با رویکردی جدید به سراغ این موضوع تکراری رفته است.
داستان «جستارهایی در باب عشق» با دیدار تصادفی دختر و پسری در یک پرواز آغاز میشود. آنها در پرواز پاریس به لندن با یکدیگر آشنا میشوند و پس از پرواز هم دیگر را میبینند. رابطهی آنها موضوع اصلی این کتاب است که طی بیستوچهار فصل تعریف میشود که برخی از آنها عبارتاند از «تقدیرگرایى در عشق»، «بتسازى»، «معناى پنهانِ اغواگرى»، «اصالت»، «ذهن و جسم»، «مارکسیسم»، «نتهاى ناکوک»، «عشق یا لیبرالیسم»، «زیبایى»، «عشق گویا» و «در او چه مىبینید؟».
«آلن دوباتن» Alain de Botton نویسنده و جستارنویس اهل سوئیس در 20 دسامبر سال 1969 در شهر زوریخ به دنیا آمد. او در جوانی تحصیل در رشتهی تاریخ دانشگاه کمبریج و رشتهی فلسفه کالج کینگ و دانشگاه هاروارد را به سرانجام رساند و نویسندگی را در طول زندگیاش بهطور حرفهای آغاز کرد. او به دلیل نوشتن کتابهای فلسفی برای عام جامعه شهرت بسیار پیدا کرده زیرا مفاهیمی همچون عشق، سفر، هنر، معماری و ادبیات را در میان داستانهایی خواندنی و تأثیرگذار به تصویر کشیده است. او با نثری روان و ساده تا امروز شانزده کتاب نوشته است که بیشتر آنها به فارسی ترجمه شدهاند. برخی از آنها عبارتاند از «تسلیبخشیهای فلسفه» با ترجمهی «عرفان ثابتی»، «سیر عشق» با ترجمهی «مریم قاسمی» و «معماری شادمانه» با ترجمهی «ساره حسینی عطار» که نسخهی الکترونیک آنها در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود هستند.
«آلن دوباتن» در حال حاضر در مرکز The School of Lifeمشغول به کار است و در آنجا شش موضوع خودشناسی، ارتباطات، کار، آرامش، رفتارهای اجتماعی و فرهنگ و فراغت را تدریس میکند. او همچنین در طی سالها فعالیتش از سوی جشنوارهی نویسندگان شهر ملبورن استرالیا موفق به دریافت «کمکهزینهی شوپنهاور» شد.
عشق چیزی بود که من ناگهان حس کردم، اندکی پس از این که شروع کرد به گفتن داستان کسلکنندهای (که با ورود چمدانهای پرواز آتن بر نقاله کناری جرقه زد) درباره تعطیلاتی که تابستانی همراه برادرش در رودس (یونان) گذرانده بود. در حالی که کلوئه صحبت میکرد. دستهایش را تماشا کردم که با کمر کت بژاش ورمیرفت (دوتا کک مک زیر انگشت اشارهاش دیده میشد) و متوجه شدم (تو گویی این آشکارترین واقعیت بود) که عاشقش هستم. هرچند این که هرگز جملههایش را به پایان نمیبرد، یا این که مضطرب بود، با بهترین سلیقه را در انتخاب گوشواره نداشت غیرعادی بود، ولی دلربا بود. بیاختیار در دام لحظهای از آرمانگرایی افتادم، این که به اتکای عدم بلوغ عاطفی خودم بود یا برازندگی کتش، یا پیامدهای پرواز و حالت کسالتبار فضای داخل محوطه تحویل چمدان پایانه چهار، هرچه بود زیباییاش خیرهکننده مینمود.
«جزیره پر از جهانگرد بود. ولی ما دوتا موتورسیکلت کرایه کردیم...» داستان تعطیلات کلوئه کسالتآور بود، ولی
کسالتبار بودن آن نکته منفیاش محسوب نمیشد. به آن برحسب منطق مکالمات سکولار عادی گوش نمیدادم. برایم مهم نبود که مفهوم یا طنزی در آن بیابم، آنچه مهم بود حرفی نبود که میزد، بلکه این که او بود که حرف میزد و این که تصمیم گرفته بودم هرچه از دهان او خارج میشود عین کمال بدانم. آماده بودم هرچه را میگوید دنبال کنم (مغازهای بود که زیتون تازه میفروخت...)، آماده بودم به تمام لطیفههایش که جمله کلیدیاش را نمیدانست، یا هر خاطرهای که خط اصلیاش گم بود، عاشق بشوم. آماده بودم خودشیفتگی را به خاطر همدلی تمامعیار رها کنم، تمام خاطرههای کلوئه را فیش کنم، مورخ دوران کودکیاش بشوم، تمام ترسها و عشقهایش را بیاموزم. ناگهان هر چیزی که در بطن ذهن و جسماش میگذشت، مسحورکننده شده بود.
بعد چمدانها رسید. چمدان کلوئه چند تا عقبتر از مال من بود. ما آنها را روی چرخدستی گذاشتیم و بهطرف چراغ سبز راه افتادیم.
چیزی که وحشتناک است حد و حدودی است که از دیگران بت میسازیم در حالی که برای تحمل خود مشکل داریم و چون چنین مشکلی داریم... باید متوجه میشدم که کلوئه هم انسانی معمولی است، با تمام وجوهی که این صفت بدان اطلاق میشود، ولی آیا به سبب تمایلم در بیتوجهی به چنین تفکری نمیبایست بخشوده میشدم؟ هر نوع عاشق شدنی پیروزی امید بر دانش شخصی است. ما عاشق میشویم، به این امید که چیزهایی را که میدانیم در ما هست، در دیگری نیابیم.
نسخهی صوتی کتاب «جستارهایی در باب عشق» اثر «آلن دوباتن» را ناشر صوتی آوا نامه با صدای «میلاد فتوحی» منتشر کرده است و در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. این اثر را «محمدرضا اخلاقی منش» به فارسی ترجمه کرده است، او ترجمهی آثار نویسندگان دیگری همچون «میشل فوکو»، «وین دایر»، «کارل گوستاو یونگ» را در کارنامهی کاریاش دارد. «گلی امامی» از دیگر مترجمان کتاب «جستارهایی در باب عشق» به فارسی است، انتشارات نیلوفر این نسخه را در سال 1394 منتشر کرده است که نسخهی الکترونیک آن نیز در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 451.۰۷ مگابایت |
مدت زمان | ۰۸:۱۰:۳۰ |
نویسنده | آلن دوباتن |
مترجم | محمدرضا اخلاقی منش |
راوی | میلادفتوحی |
راوی دوم | میلاد فتوحی |
ناشر | آوانامه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۸/۰۲/۳۱ |
قیمت ارزی | 9 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
یکم متن کتاب سنگین هست، اوایلش شاید خوشت نیاد و حس کنی نمیفهمی داره چی میگه اما من با لذت تا انتها گوش دادم و باز هم تکرارش خواهم کرد،، خیلی زیبا و موشکافانه به مساله عشق و خیانت میپردازه و خیلی جاها خودش رو نقد میکنه و مچ خودش رو میگیره و میگه فلان حسم که فکر میکردم عشقه در واقع عشق نبود و اونموقع همچین حسی داشتم،،، خیلی ظریف به جو زدگی آدمها در مساله عشق میپردازه و میگه از رفتن کسی دنیا تموم نمیشه و این ماییم که به خودمون جو میدیم که بدون اون خواهیم مرد،،، اگر حوصله دارید بخرید و تا انتها گوش بدید، الان علاقه مند شدم کتابش هم بخرم که برگردم قسمت هایی که خوشم اومده رو چندبار بخونم
با استفاده از روانشناسی و کمی فلسفه به آسانی در دل یک داستان نکات درستی در باب مفهوم عشق را بیان کرده است و به نظرم حتی بهتر از کتاب سیرعشق به این مهم پرداخته؛ اجرای صوتی واقعا عالی است. خیلی آرام و روان، به سادگی هرچه تمام تر زیبا می خواند. فقط برخی جملات خیلی طولانی است، احتمالا مشکل از ترجمه باشد، درکل می توانست ترجمه بهتری کند
چند قسمت رو گوش دادم،کسانی که قصد انتخاب همسر دارن و کسانی که به عشق در نگاه اول معتقد هستن در اولویت خوندن این کتاب هستن. با احترام به راوی، صدای ایشون رو مناسب این کتاب ندیدم.
کتاب قشنگی بود، نکات فلسفی و روانشناختی جالبی در مورد عشق و عاشقی داشت و باور هایی که درباره عشق داریم رو به چالش میکشه این نکتهها رو در قالب یک داستان بیان میکنه، من از صوتیش استفاده کردم و باهاش راحت بودم اما فکر میکنم چون تم فکری و فلسفی داشت خوندنش بهتر از شنیدنش باشه. کیفیت خوانش هم عالی بود?
کتابهای این چنینی که تمرکز بالاتری رو طلب میکنه من شخصا به این نتیجه رسیدم اگه خودم بخونمشون بهتر باشه تا کتاب صوتی. در کل کتابیه که در خلال داستانی که تعریف میکنه حرفشو میزنه و خیلی پیشنهادش میکنم
من کتاب رو خودم داشتم خوندم الان چشمم بهش افتاد گفتم نظرمو بنویسم، خواندن این کتاب یکی از واجبات زندگی هر جوانیه ، کلیشه های اشتباهی که یادگرفتیم رد میکنه، اگر این کتاب رو نخونیم باید مبالغ بالاتری به مشاورین و روان شناس ها بعد از آسیب ها و شکست های عشقی بدیم.
پیش از این کتابی از آلن دوباتن گوش نداده بودم اما تعریفش رو زیاد شنیده بودم، با گوش دادن به این کتاب میتونم اطمینان بدم که تعریفی که از این نویسنده میشه اصلا بیراه نیست او موضوعاتی رو که شاید ذهن خیلیامونو درگیر میکنه در رابطه هامون ،به شکل واقعی و ساده توضیح میده .
نویسنده خیلی زیبا فلسفه های ریز و درشت و منطق های پنهان و اشکار عشق رو توضیح داده. شاید خط داشتانی روایت شده باب سلیقه هرکسی نباشه اما قطعا حقایق پشت پرده عشق خیلی زیبا به تصویر کشیده شده. من شخصا از صدای گوینده هم خوشم اومد
از این کتاب خیلی خوشم آمد. صدا و لحن گوینده هم به نظرم بسیار مناسب است. اول که کتاب شروع شد، حتی تا پایان فصل اول، فکر کردم چیز چندان جدیدی نبود...اما بعد تبدیل شد به شکافتن عشق، که قبلاً جایی نخوانده بودم. من هر چند روز یک کتاب میخوانم.
کتاب خیلی جالبیه و به نکات خیلی جالبی تو رابطه اشاره میکنه مثلا چرا افرادی که بهشون بی توجهی میشه اشتیاق بیشتری نسبت به طرف مقابلشون پیدا میکنن؟ یا چرا وقتی همین افراد توجه رو دریافت میکنن دیگه میلی یه طرفشون ندارن؟