وقتی که درد میشه همدرد
وقتی دردات تو رو له کرد
خالی از احساس قدرت
پا میذاری رو به غربت
وقتی رگبار گلایه
میشه تبدیل به کنایه
حس پروازت میمیره
دلت از همه می گیره
سیبای باغو نچیدن
میشی درگیر زمستون
از بهارت جا می مونی
زیر برف و زیر بارون
وقتی برعکس میره گردون
خونه میشه مثل زندون
لا به لای آدمکها
تو می مونی تک و تنها
وقتی دردات میشه تکرار
شعر و گریه روی گیتار
فاصله می گیره سایه ت
میرسی ته حکایت
سیبای باغو نچیدن
میشی درگیر زمستون
از بهارت جا می مونی
زیر برف و زیر بارون