عواملی مانند تشدید حملات تروریستی، افزایش قربانیان آن و قدرتگیری گروههای افراطی در چند دهۀ اخیر باعث شده است موضوع تروریسم و راههای مبارزه با آن در دستور کار نهادهای بینالمللی و دولتها قرار بگیرد. این درحالی است که به دلیل ماهیت سیاسی، تعدد مصادیق و منافع برخی از دولتها تاکنون هیچ تعریف مورد اجماع بینالمللی دربارۀ این پدیده شکل نگرفته است. در محیطهای علمی و دانشگاهی نیز بسیاری از محققان و نویسندگان تلاش کردهاند این پدیده را تعریف و شکلگیری و رشد آن را با نظریهها و رویکردهای مختلف توضیح دهند و بیان کنند. در این میان، محققان علوم انسانی در رشتههای مختلف ازجمله علوم سیاسی، جامعهشناسی، علوم اجتماعی، روانشناسی و حتی جغرافیا با مدنظر قرار دادن جنبههای خاصی از مبحث تروریسم و با استفاده از نظریهها و رویکردهای موجود، دلایل شکلگیری و گسترش آن را تحلیل کردهاند. در ادامه مهمترین این تعریفها، نظریهها و رویکردها به شکل مختصر تشریح شده است.
واژههای ترور و تروریسم بیتردید اصطلاحاتی سیاسی محسوب میشوند و بهکارگیری این واژهها برای خشونتها و حوادثی که با اهداف غیرسیاسی رخ میدهد، نادرست است. تروریسم از واژۀ فرانسوی terreur گرفته شده که به معنای «وحشت» و «ترس» است. این اصطلاح در فرانسه به اصل حکومت وحشت و فشار و به شیوهای اطلاق میشد که مدافع قتلهای سیاسی و ترور بود (Linton, ۲۰۱۱, ۲). در زبان فارسی برای آن معادلیابی نشده است، اگرچه برخی از پژوهشگران ایرانی از واژۀ «هراسپروری» استفاده میکنند. مطابق لغتنامۀ دهخدا، ترور در زبان فارسی به معنای «قتل سیاسی به وسیلۀ اسلحه» معنا شده است (لغتنامۀ دهخدا، ج ۵، ذیل «ترور»). برخلاف زبان فارسی، در زبان عربی برای واژۀ تروریسم معادلسنجی شده و کلمۀ «الإرهاب» برای آن بهکار رفته است. در واژۀ «الإرهاب» معنای «خوف و فزع» یا «رعب و تهدید ناشی از زور، خشونت و سختگیری» وجود دارد (ابنمنظور، ۱۴۰۸ ق، ۴۳۶). با وجود این، تروریسم از واژههای مبهم در عرصۀ بینالمللی است که به علت پیچیدگی مفهوم و مصادیقش، با نوعی بحران معنا در تعریف و تحدید قلمرو مواجه است. این اصطلاح ازجملۀ واژگانی است که افراد و سازمانهای دولتی و غیردولتی مکرر استفاده میکنند اما هر یک برداشتهای خاص خود را از آن دارند که در بسیاری موارد متفاوت از برداشت دیگران است. در برخی از تعریفها بر سازمانهای تروریستی و نحوۀ عملکردشان، در برخی دیگر بر انگیزههای آنها و در تعدادی بر خود تروریستها تأکید میشود. بدین ترتیب، برخی از موضوعات در تعریف آن حلنشده باقی مانده است. بنابراین، مشکل تعریف این اصطلاح هنوز هم پابرجاست و تروریسم یکی از مناقشهانگیزترین واژهها در مقام تعریف است (پورسعید، ۱۳۸۸، ۱۴۷). والتر لاکوئر معتقد است تعریف جامع از تروریسم وجود ندارد و در آیندۀ نزدیک هم به دست نخواهد آمد. جفری سیمون، پس از جمعآوری تعاریف مختلف، اعلام کرد دستکم ۲۱۲ تعریف وجود دارد که در سراسر جهان استفاده میشود. از این تعداد، ۹۰ مورد آنها ازسوی حکومتها و دیگر نهادها بهکار گرفته میشود (Spencer, ۲۰۰۶, ۳). حتی تلاشهای اولیۀ جامعۀ ملل در ابتدای دهۀ ۳۰ میلادی برای تعریف این مفهوم و اقدام مشابه مجمع عمومی سازمانمللمتحد، به دلیل نظرهای گوناگون برخاسته از موقعیتهای مختلف فرهنگی و اقتصادی و سیاسی، تاکنون ناکام مانده است.