اسم من هالی تِرِزا کِنِت است. تا به حال در عمرم کتابی ننوشتهام که تعجبی هم ندارد، چون فقط سیزده سال دارم، اما اصلاً نگران نباشید، کتاب زیاد خواندم و خوب میدانم که اول از همه باید شخصیتها را معرفی کنم. فرض کنید میخواهم کتابم را مثل داستانهای شرلوک هولمزشروع کنم. در کتابهای شرلوک داستان اینطوری شروع میشود که چند نفر درِ خانهاش را میزنند و هولمز با یک نگاه به آنها همهچیز را حدس میزند. با ورانداز کردن دختر حدس میزند که چپدست است و شغلش خیاطی است و فلوت هم میزند. از بوی دهانش هم میفهمد که عاشق ترشی پیاز است. با ورانداز مرد هم حدس میزند که سرهنگ بازنشستهی ارتش باشد و از حالت چشمهایش میفهمد دچار کمخوابی است و حیوان خانگیاش هم همستراست.
اولِ کتاب، محض احتیاط هم شده میگویم که منظورم از اسم کتاب یک جزیرهی واقعی نیست و یک جزیرهی استعاری است. (گرچه در داستان نه یکی، بلکه چندتا جزیرهی واقعی وجود دارد.) پس لطفاً به جای ناراحت شدن و نارنجک پرت کردن، برایم کیک بفرستید...