این کتاب مجموعهای از مقالات نگارنده است که میکوشد تا از پرتو فلسفۀ ویتگنشتاین متأخر، خوانشی جدید از کتاب ساختار ارائه دهد. در مقالۀ اول، «تبیین علم»، تبیین در علوم طبیعی را توضیح و نشان میدهیم که چگونه این شیوۀ فهم در فلسفۀ علم برای تبیین علم بهمثابۀ یک پدیده به کار گرفته و همین شیوه سبب بهوجودآمدن نظریههای گوناگونی دربارۀ ماهیت علم و روش آن شده است. به نظر ویتگنشتاین، این نظریهها که ما را با سرگردانی و تاریکی مواجه کردهاند نتیجۀ بهکارگیری شیوۀ تبیین علوم طبیعی در فلسفهاند.
در مقالۀ دوم، «توصیف فلسفی علم»، میکوشیم تا شیوۀ فلسفهورزی ویتگنشتاین را بیان کنیم. از نظر ویتگنشتاین تأملات فلسفی ما از سنخ علوم طبیعی نیستند که برای آنها تبیین ارائه کنیم. بنابراین، نمیتوان آنها را بهطور تجربی بیابیم و دربارۀشان نظریهپردازی کنیم. از این رو، ما باید تأملات خود را از هر نوع تبیینی به دور داریم و توصیف را جانشین آن کنیم. ازجمله پرسشهای مهمی که در این فصل بدانها میپردازیم عبارتاند از: «توصیف» در فلسفه یعنی چه؟ وقتی از «توصیف» در فلسفه سخن میگوییم درواقع میخواهیم چه چیزی را توصیف کنیم؟ در این صورت، «توصیف علم» به چه معنا خواهد بود؟
در مقالۀ سوم، «روششناسی تامس کوهن»، مقوّمات روششناسی کوهن را در پرتو شیوۀ فلسفهورزی ویتگنشتاین بررسی میکنیم و نشان میدهیم که کوهن به دو شیوه به توصیف فلسفی علم میپردازد. او در مطالعات موردی خود در تاریخ علم، بازیـزبانهای سنتهای علمی را توصیف میکند، و از این رو، روش مردمشناسی را به کار میگیرد. در مرحلۀ بعد به توصیف قواعد بازیـزبانهای سنتهای گوناگون در علم میپردازد که نتیجۀ آن توصیف فلسفی بیانشده در ساختار است. اما این توصیف فلسفی خالی از ابهام نیست، برای مثال، کوهن بر این نکته تأکید میکند که پس از انقلاب علمی، طرفداران پارادایمهای رقیب در جهانهای متفاوتی به کار مشغولاند.
فیلسوفان متعددی کوشیدهاند تا این ابهام را به طرق مختلفی رفع کنند. اما مؤلف معتقد است که این ابهام ناشی از بهکارگیری نادرست واژۀ «جهان» یا «جهان مستقل» است. آنچه در فرایند یک انقلاب علمی رخ میدهد و کوهن آن را تغییر جهان مینامد درواقع تغییر بازیـزبان است. پیرو چنین تغییری، گزارههای لولایی بازیـزبان پیشین جای خود را به گزارههای لولایی بازیـزبان جدید میدهند و بنابراین، آنچه در بازی ـ زبان پیشین، واقعی و مستقل از ما مینمودند، در بازیـزبان جدید جای خود را به گزارههای جدیدی میدهند که از این پس واقعی به حساب میآیند. به عبارت دیگر، آنچه واقعی، عینی، و مستقل از ما به نظر میآید چیزی نیست جز گزارههای لولایی بازیـزبانی که ما در آن درگیریم. این موضوع در مقالۀ «تغییر جهان یا تغییر بازیـزبان» از منظر گزارههای لولایی ویتگنشتاین بررسی شده است.
یکی دیگر از ویژگیهای فلسفهورزی ویتگنشتاین دیدگاه استعاری او در تأملاتش است، به طوری که میتوان گفت روش او در فلسفهورزیاش ذاتاً استعاری است. کوهن هم بهسبب اینکه بهشدت تحت تأثیر فلسفۀ ویتگنشتاین است و به عبارتی شیوۀ فلسفهورزی او را برای فهم علم به کار گرفته است، از استعارهها در ساختار بهرۀ فراوانی برده است. یکی از این استعارهها که تاکنون کمتر به آن توجه شده، استعارۀ تکامل داروینی است که کوهن برای بیان چگونگی تحول و تکامل معرفت علمی آن را به کار میگیرد. مقالۀ پنجم، «استعارۀ تکامل داروینی در انقلابهای علمی»، جنبههای گوناگون توازی بین تکامل داروینی و معرفت علمی را بررسی میکند.