
کتاب سیاست، نظریه و جهان عرب
نگاه انتقادی
نسخه الکترونیک کتاب سیاست، نظریه و جهان عرب به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید
درباره کتاب سیاست، نظریه و جهان عرب
نقد رایج بر دانشپژوهی آکادمیک غرب در موضوع جهان جدید عرب و اسلام، از این مفروض آشنا بر میخیزد که تفسیر نظری هیچگاه خنثی یا بیطرف نیست بلکه همواره با چشماندازهای نظری و روششناختی خاص پیوند دارد؛ چشماندازهایی که نحوه فهم و تفسیر را تعیین میکنند. دقیقاً همین پیوند میان چشمانداز و تفسیر است که در اینجا بحث خواهد شد؛ البته نه صرفاً بدان منظور که کشف شود آیا آن پیوند را میتوان گسست و در نتیجه تفسیری مستقل از الزامات آن ارایه داد، بلکه الزامات خودمان را نیز بررسی کنیم و ببینیم که چگونه آنها در عمل، فهم و تفسیر را تحت تأثیر قرار میدهند. مدعای من این است که اگرچه تمایز میان آنچه صراحتاً و یا ناآگاهانه سیاسی یا ایدئولوژیک است و آنچه آشکارا معرفتشناختی یا روششناختی میباشد، کاملاً موجه است، اما نکته در اینجاست که نظریه و روش، فارغ از رهایی آنها از سیاست و ایدئولوژی و در نتیجه استقلال آنها، اغلب ریشه در اقناعات، اولویتها و منافعی دارند که در سبکها و اشکال پارادایمی متنوع شکل میگیرند. بنابراین، نقطۀ آغاز این پژوهش را میتوان «چشماندازگرایی» تعریف کرد و شایسته است به طور خلاصه مقصود خود را از آن بیان کنم. آشکار است که چشمانداز تحت شرایط زمانی و مکانی خاص، فهم و تفسیر ما را شکل داده و عینیت میبخشد. بنابراین، آنچه میبینیم و آنچه میدانیم متأثر از تاریخ و جغرافیا ــ فرهنگ و شرایط فیزیکی ــ است؛ یعنی عوامل و نیروهایی که مجموعاً یک چشمانداز معین را شکل میدهند. چشمانداز، تعالی ــ وجود وضعیتی در بیرون یا بالا ــ را نفی میکند و بر تاریخمندی، زمانمندی و نسبیت گفتمان تفسیری تأکید میکند. با این حساب، اگر وجود یک چشمانداز غربی ــ در معنای عام یا خاص آن ــ را به رسمیت بشناسیم (یک چارچوب خاص غربی که در آن شناخت دیگری مدنظر است) در آن چشمانداز یک فرهنگ و جامعۀ غیرغربی چگونه تفسیر میشود؟ رابطۀ میان خود و دیگری در تفسیر مبتنی بر چنین چشماندازی چگونه است؟ برای مثال، وجه تفسیر استعماری و پسا استعماری چیست؟ در این زمینه باید دو نکتهای که نادیده انگاشته میشود، به خاطر داشت؛ یکی اینکه قواعد نظری علوم انسانی و اجتماعی، اساساً محصول تجربه و تفکر غربی است؛ و دوم اینکه نوع دانشی که دیگری از خود دارد (منظور از دیگری، موضوع مورد مطالعه غربی ــ در این جا فرهنگ و جامعه عربی ــ است) اساساً یک دانش غربی است، حتی وقتی که این دانش بازتولید و بومی میشود. دانشپژوهی در جهان ِ سوم ِ مدرن از بنیاد یک دانشپژوهی اقتباسی(۱) است که در حال تولید و بازتولید دانش غربی است. این نکته اخیر مدعای اساسی اسلام بنیادگرا و تأکید آن بر گسست از غرب و بازگشت به ارزشها و مقولات اسلامی (یا به عبارتی ارایه تفسیر و دانشی مستقل) را کاملاً تبیین و روشن میکند. برخلاف این دیدگاه، جنبش اخیر ِ نقد فرهنگی سکولار در جهان عرب، خود را به مثابه یک سنتز یا نقطه تعادلی پیوند میان مدرنیته غربی و اندیشه عربی و اسلامی نمیبیند، بلکه چونان گفتمان متضادی است که هم خواهان گذر از سلطه دانش غربی و نیز مقاومت بنیادگرانه، از طریق نقد نظاممند آنها است.
نظرات کاربران درباره کتاب سیاست، نظریه و جهان عرب