فرمت محتوا | epub |
حجم | 908.۶۹ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 150 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۵:۰۰:۰۰ |
نویسنده | راضیه مهدی زاده |
ناشر | گروه انتشاراتی ققنوس |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۷/۱۲/۲۱ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
همین الان تمام کردم و در اپ های کتابخوانی نوشتم برای کتاب. یکی از کتاب هایی که اسمش کنجکاوم کرد همین کتاب بود. اسم زیرکانه ای که نمی شد راحت از کنارش رد شوم و جالب اینکه خود داستان " قمو بیشتر دوست داری یا نیویورک" را که خواندم دلیل انتخاب اسم و زیرکی پشتش را فهمیدم. در کل برای من مهاجر، کتاب دوست داشتنی و قابل فهمی بود. کتابی که از نبودن ها و تصمیم ها و دو طرف ماجرا بنوشته بود. قصه های دورکه خیلی هم دور نیستند. داستان های -کافه های بی قرار قاره های دور- را خیلی دوست داشتم. مخصوصا آنجایی که خیلی یوهویی وسط یک داستان در زمان حال، سقراط و ارسطو وارد می شوند خیلی تیرهوشانه بود. داستان -چشم های مامی- را دوست داشتم که برامده از یک تناقض بود. وضعیت مادر و دختر در آمریکا که مادر هنوز بعد از سال ها زندگی در آمریکا حجاب دارد و نمازش را رو به قبله ی خانه شان که از بخت بد مماس با وال استریت هم شده است می خواند و وضعیت دختر که کاملا خودباخته است و اسمش را از راضیه به رز تغییر داده و وید می کشید و آهنگ های رپ می خواند و.... داستان دیگری که دوست داشتم- رودخانه ی هادسون و ماهی های نورانی اش- که سه راوی داشت و از پس راوی های مختلف خیلی خوب برآمده بود نویسنده. از این راوی ها یکی شان مرده است و سوار بر هواپیما بعد از ده سال به وطنش سفر می کند. داستان قطار لرزان هم خیلی تیزهوشانه بود. یه شدت ضدجنگ و به شدت داستانی. ماجرای دکتر سوریه ای در آمریکا و دختر ایرانی و سرباز آمریکایی بی خانمان شده ای که از جنگ عراق برگشته است. در کل مجموعه داستان خوبی بود که توصیه می کنم برای خواندن. هر کدام از داستان ها چیزهای جالبی در خودشان داشتند که از خواندن شان کیف کردم. نکته های جزیی که شاید بارها به آن ها فکر کرده ایم اما هیچ وقت نتوانسته ایم به درستی بیان شان کنیم. قسمتی از داستان – قمو بیشتر دوست داری یا نیویورک- هم همینجا می نویسم. -پیش خودم فکر می کردم، اصلا کی گفته اینجا آمریکا ست؟ کمی بالاتر از خانه ی ما که هندوستان است و بوی تند ادویه است و شلوغی های مخصوص بمبئی. آن طرف، مکزیک است و نان بوریتو و تورتیلا و سالسا.کمی آن طرف تر، مرز آرژانتین و اسپانیاست. پایین تر،عرب ها می نشینند و "ح" های غلیظی که توی خیابان شنیده می شود به همراه گوشت و مرغ حلال و نان حلال. بعد هم که به فرانسه و ایتالیا می رسیم و پیتزا و پاستا و انواع شکلات های اصیل و بستنی های کش دار. اصلا آمریکایی ها این جا غریب اند و در اقلیت.-
به نسبت کتاب خوبی بود (البته اگه بعضیا نپرسن به نسبت چی). به دوستانی که هوای مهاجرت توی سرشونه که از قضا الان هم خیلی بیشتر شده تعدادشون توصیه میشه. چون میشه حال و هوای افراد رو بعد از چند وقت مهاجر بودن درک کرد و خودشون رو تو این شرایط تصور کنن. ولی خوب توی این کتاب به نظر من بیشتر به قسمتای منفی مهاجر بودن توجه شده. البته به قول نویسنده توی داستان اخر "یکی میخواد اینجا باشه. یکی میخواد اونجا باشه. هرجا نباشی همونجا خوبه انگار!"
کتاب محتوای خوبی داره و داستان ها جذاب هستن به طوری که دوست داری تا انتهای داستان پیش بری حس دلتنگی و فضای تعلیق به شکل زیبایی در داستان ها وجود داره که میتونه از تجربیات نویسنده برگرفته شده باشه. زوایای پنهان و کمتر مورد توجه رو برای کسایی که قصد مهاجرت دارن به خوبی نمایش میده
توی نمونه کتاب سه چهر تا از داستان ها رو خوندم. روان و جذاب بودن. دوست دارم کل کتاب رو بخونم. به نظر کتاب به این خوبی رو اسمش حیف کرده هرچند خواننده رو جذب میکنه اما جمله محاوره در اسم کتاب چندان جالب نیست
در کل خوب یود و داستانها خوب روایت شده بودن ولی خب بیشتر نوع دیدگاه نویسنده به موضوع مهاجرت بود و بر اساس همون دیدگاه فقط نکات منفی رو جلوه داده بود
کتاب بسیار قشنگ با نسخ روانی بود. کسی که مهاجر باشه تک تک کلمات و جمله های کتاب رو با گوشت و پوست درک میکنه
معلومه که قم ما میریم قم دعا میکنیم بریم نیویورک 😂😂
خیلی منفی به مهاجرت نگاه نکرده بود؟؟؟
خب این چه سوالیه معلومه قم این سواله میپرسی اخه
الان دیگه نیویورک