«خیابان طولانی، تاریک، تنگ و مرطوب است. تقریباً سردم شده، بهخصوص کمرم یخکرده است. سرعت قدمهایم را بیشتر میکنم تا زودتر به اتومبیلم برسم. نباید انقد دور پارک میکردم. باید هرچه سریعتر به خانهام بروم و بخوابم. فکر رختخواب گرمونرمم، لحظهای رهایم نمیکند. نباید اتومبیلم را تا این اندازه دور پارک میکردم، نباید در مصرف نوشیدنی زیادهروی میکردم. نباید اینقدر دیر مهمانی را ترک میکردم و اصلاً بهتر بود به آن نمیرفتم» اینها جملاتی است که داستان جذاب و رعبانگیز سایه با آن آغازشده است. کارین ژیهبل نویسندهی فرانسوی تریلرهای روانشناختی این رمان را نوشته است.
این کتاب سال 2013 برندهی جایزهی فستیوال رمان پلیسی در فرانسه شده است.
کتاب سایه با عنوان اصلی «juste une ombre » سال 2013 در فرانسه منتشر شد. کتابی که نویسندهی جوانش نشان داده است بسیار باهوش است و همواره نکتهای برای شگفتزده کردن مخاطب در آستین دارد. داستان با فضایی وهمآلود آغاز میشود و از همان ابتدا ترس و آشفتگی را به خواننده القا میکند.
او داستان دختری به نام کلوئه را روایت میکند، داستان دختری که شغل خوب و زندگی آرامی دارد اما سایه زندگیاش را به هم میزند. داستان در شصتودو فصل نوشتهشده است و خواننده را آرام و صبورانه به دل ماجرایی عجیب میکشد.
داستان با مقدمهای آغازشده است که در آن کلوئه، شخصیت اصلی داستان وقتی نیمهشبی از مهمانی به خانه برمیگردد سایهی مردی را میبیند که او را تعقیب میکند. سایهای که تازه آغاز ماجراست و قرار است تمام زندگیاش را تحت تاثیر قرار دهد.
در ادامه نویسنده مانند راویای تیزبین زندگی کلوئه را روایت میکند. داستانی که پس از شب اول با سایه آمیختهشده و زندگی کلوئه را بههمریخته است. او دائماً سایهی آن مرد را میبیند و فکر میکند او قصد کشتنش را دارد، اما هر بار که تلاش میکند کسی سایه را ببیند سایه ناپدید میشود. اما سایه چه کسی است؟ در زندگی کلوئه چهکار دارد؟ چه رازی پشت این اتفاقهاست؟
یک هفته میشود، یک هفته از آخرین باری که سایه خودش را نشان داد سپری میشود. انگار به سمت تاریکی بازگشته باشد. شاید هم دیگر کلید خانه را ندارد! ولی برای دنبال کردن کلوئه در خیابان، یا منتظر ماندن جلوی محل کار او، نیازی به کلید نیست. آیا سایه در حال تدارک دیدن نقشهای جدید است يا خیر و کابوس واقعاً به پایان رسیده است؟
این ناپدید شدن ناگهانی، باعث میشود کلوئه بیشتر از قبل به فرضیه خودش ایمان بیاورد: مرتن این ارکستر نفرتانگیز را رهبری کرده بود. او به چیزی که میخواست رسیده است و حالا دیگر بازی را به پایان رسانده و کارش را با برتران هم تمام کرده است.
صبح هنوز فرانرسیده است. کلوئه مثل همیشه، خوابش نمیبرد. باوجودآنکه سایه از زندگیاش رفته است، ولی خواب بازنگشته است. حداکثر میتواند دو سه ساعت بخوابد، نه بیشتر. الکساندر از تخت پایین میرود تا روی صندلی اتاق بنشیند. انگار از خوابیدن کنار او وحشت داشته باشد. باوجودآنکه سایه ترکش کرده، الکساندر به کارش وفادار است.
شاید برای اينکه نمیتونه از من بگذره...
کلوئه، به آرامی از تخت پایین میآید. به سمت آشپزخانه میرود تا لیوان بزرگی آب. به همراه یک قرص بخورد. حالا مجبور است روزی چهار پنج قرص بخورد. شاید هم شش تا. دیگر تعداد از دستش دررفته است. بااینحال، وضعیت قلبش بهطور دائم بدتر میشود. ضربان آنهم هرلحظه بیشتر؛ ولی احساس میکند نباید قرصها را قطع کند. در این مورد با پزشک عمومی همصحبت نکرده است. تنها از او خواسته بود تا همان قرصهای قبلی را برایش تجویز کند و قرصهای خوابآور را نیز فراموش نکند. قرصهای خوابآوری که دیگر به همراه وفادارش تبدیلشدهاند. درست است، سایه رفته، ولی آسیبهایش همچنان باقیماندهاند.
«باید بخوابی. هنوز خیلی زوده. کلوئه از جایش میپرد. صدای نزدیک شدن الکساندر را نشنیده بود، تازه امروز
مصاحبه هم که داری، باید کاملاً سرحال باشی.»
«ئه جدی؟ باشه؛ ولی تو که خودت خیلی خوب میدونی الآن چی میتونه من رو سرحال کنه. نه؟»
الکساندر زیر خنده میزند و به سمت او میآید. خنده او برای کلوئه بسیار ارزشمند است، چراکه خیلی کم پیش می آید این خنده را ببیند.
زمان رفتن فرارسیده است. کلوئه ژاکتش را به تن میکند و کیفش را برمیدارد. حین رفتن، به ناتالی میگوید: «من یکی دوساعتی نیستم.»
«بسیار خب. در دسترسین؟»
«فقط اگه ضروری باشه.»
کارین ژیهبل متولد سال 1971 در لسن سورمر فرانسه است. او مدرک کارشناسی حقوق دارد و در حال حاضر نیز بهعنوان وکیل فعالیت میکند. کاترین ژیهبل پیش از اینکه بهعنوان نویسنده شناخته شود مشاغل مختلفی ازجمله، فریلنسری، روزنامهنگاری، عکاسی برای روزنامههای محلی و کارهای دیگری از این دست را تجربه کرد. او اولین رمانش را سال 2004 نوشت و سال 2006 جلد دیگری از آن منتشر کرد. «راهآهن نویر» نام اولین اثر اوست که پایش را به دنیای نویسندهها بازکرد. پس از آن کارین ژییبل چندین کتاب تریلر دیگر نوشت که اکثر آنها با استقبال مواجه شدند. کتاب «ایستگاه پایانی» از این نویسنده برندهی جایزهی کتاب مارسی شده است.
«تا زمانی که مرگ ما را متحد کند»، «کاری که با من کردی» و «آخرین قتلها» کتابهای شناختهشدهی دیگری از این نویسندهاند.
داستانهای او در سراسر جهان به زبانهای مختلفی از جمله او به زبانهای مختلف از جمله، هلندی، ایتالیایی، روسی، لهستانی، ویتنامی و کرهای ترجمهشده و با استقبال مخاطبان روبهرو شده است.
انتشارات البرز در سالهای اخیر بسیاری از کتابهای ژانر پلیسی و معمایی را در ایران ترجمه کرده و تلاش کرده است این ژانر در میان کتابخوانان ایرانی مهجور نماند. کتابهای کارین ژیهبل هم بخشی از آثاری است که این انتشارات روانهی بازار کتاب ایران کرده است. آریا نوری مترجم جوان و توانمند کشورمان که کتابهایی همچون «آوای فرشته»، «ایستگاه پایانی» و «ماجرای ناپدید شدن ونکا راکول» را ترجمه کرده، سایه را هم به فارسی برگردانده است. انتشارات البرز سال 97 این کتاب را روانهی بازار کتاب ایران کرده است.
کتاب سایه یک تریلر نفسگیر پلیسی است. از آن دست داستانهایی که اگر آن را در دست بگیرید برای دانستن پایان آن بیتاب خواهید شد. اگر از طرفداران کتابهایی مانند «ایستگاه پایانی»، «دختری قطار»، «دختری از بروکلین» هستید و دلتان میخواهد کتاب بتواند هیجانزدهتان کند این کتاب انتخاب مناسبی برای مطالعه خواهد بود.
کتاب سایه در دستهی کتابهای پلیسی قرار دارد. کتاب سایه مناسب برای گروه سنی بزرگسال است.
تعداد صفحات نسخهی چاپی کتاب 546 صفحه است که بامطالعهی روزانه 20 دقیقه میتوانید این کتاب را در 27 روز بخوانید.
کتاب سایه جزو کتابهای حجیم و طولانی با موضوع پلیسی است. خواندن این کتاب برای افرادی که برای مطالعه وقت بیشتری دارند و میخواهند درزمینهی ادبیات پلیسی بیشتری را صرف کنند، انتخاب مناسبی است.
آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب سایه اثر کارین ژیهبل بود. خرید و دانلود این اثر در همین صفحه امکانپذیر است. برای مطالعهی دیگر کتابها در زمینهی تریلر میتوانید به قسمت دستهبندی کتابها مراجعه و کتابهای این موضوع را یکجا مشاهده کنید.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 3.۴۱ مگابایت |
تعداد صفحات | 546 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۸:۱۲:۰۰ |
نویسنده | کارین ژیه بل |
مترجم | آریا نوری |
ناشر | انتشارات البرز |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Juste une ombre |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۷/۱۲/۲۰ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
قیمت چاپی | 115,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
حیف از ۱ ریال پول بابت این کتاب!تعجب می کنم از کامنتا!خیلی کتاب سطحی و بی محتوا!شخصیت پردازی الکی و بی روح!اینقدر سطح شخصیت سازی و فضا سازی داغونه تا آخر کتاب هیچ تصویری از شخصیتا و مکانا تو ذهن آدم ایجاد نمیشه.پیچیدگی الکی و بی دلیل!سریال سر نخ از این قشنگتر بود.کاملا قابل حدس.اینقدر عصبی ام از خرید این کتاب مزخرف ک شیطونه میگه اسپویل کنم کسی نخره.امیدوارم این ک نوشته برنده جایزه فلان دروغ باشه.وگرنه باید به حال ادبیات فرانسه گریست...جان هرکی دوست دارین وقت و هزینه بابت این کتاب چرت صرف نکنین.در مقابل کتابایی پلیسی جنایی مثل پرده و مرگ راجر آکروید از آگاتا کریستی،سکوت بره ها از توماس هریس،روانکاو از جان کاتزن باخ و ... حیف از امتیاز صفر ک به این کتاب میشه داد.یک میلیمتر چیزی از این کتاب یاد نمیگیره آدم. نخرین نخرین نخرین...ترو خدا
بخش های اول کتاب هیجان انگیز بود خواننده رو ترغیب به خوندن میکرد اما رفته رفته از جذابیتش کم میشد حتی با اینکه انتهاش قابل حدس نبود، اصلا نمیشد با شخصیت های داستان ارتباط گرفت شخصیت زن داستان فوق العاده خودخواه و خودبین بود در طول داستان اصلا نتونستم حتی براش دل بسوزونم تمام واکنش هاش غیرمنطقی بود تا اخرین لحظه ،تا حدی که گاهی حس میکردم یه داستان خالزنکی دارم میخونم!! لذت چندانی نبردم از کتاب
من کتابشو دوست داشتم, فضای معمایی جالبی داشت, درضمن دوستان اینو در نظر بگیرید کخ باید کتاب رو بخونید تا بفهمیدو دوستش دارید یانه پس تا یه کامنت منفی دیدی نگید پس مزخرفه و یک کامنت مثبت دید فکر نکنید عالیه, بخونید و نظرتونو بگید, من دوست داشتم و از خوندنش پشیمون نشدم
قاتلا دو دسته ان، اونایی که آشنان و انگیزشون یا پوله یا انتقام یا حسادت. دسته دوم اونایین که صرفا روانین و یکیو طعمه میکنن. دسته اول جذابتره ولی دسته دومم متفاوته. نشون میده ادما میتونن تحت نظر گرفته بشن و ضربه بخورن و نفهمن چرا و از کجا خوردن! این کتاب در دسته دوم قرار میگیره.
ترجمه روانی داره، خیلی بیراهه رفته، پلیس در کتاب با اینکه خیلی بزرگ جلوه داده میشه اما نادان و اهمال کاره ، بطوریکه دو پروژه در دستش در کتاب را خراب میکنه و آخرش هم کشته میشه. پایان کتاب و سرنوشت سایه مشخص نمیشه. میشه گفت کمی در پرورش شخصیت سایه اغراق و در شخصیت گومز کم گویی شده است
راستش آخرش غافلگیر و غمگینم کرد، خیلی متاثر شدم، خیلی داستان جالب و خاصی بود.اما برزخ بی گناهان خیلی زیباتر بود، نقطه قوت کتاب بنظرم انتقال حس درماندگی و عجز و ترس شخصیت اول بود.من کاملا این عجز و ترس رو حس کردم.
خیلی خوب بود ولی اخرش غافلگیر شدم دلم میخواست یه جور, دیگه تموم شه ولی عالی بود
کتابی پر از غافلگیری های شوکه کننده بود. شاید پایان تلخ بوده ولی این موضوع از زیبایی و جذابیت کتاب کم نکرده. نکته های روانشناسی پنهانی هم در این کتاب هست که خوندنش بد نیست.
عالی بود. کتاب متفاوت و هیجان انگیز بود طوری که نمیتونی زمین بذاری. پایانش اصلا قابل حدس نبود. واقعا لذت بردم.
بی نظیر بود، مدتها بود از یک رمان این چنین لذت نبرده ودر پاره ای از بخشها بشدت دچار همزاد پنداری با شخصیت اول داستان داشتم! با تشکر