خوشحالم که هستی
آرامم که هستی
حتی اگر دوری
حتی اگر در سایه ای
حتی اگر چون غریبه ای
ولی هستی
این بودنت را از من نگیر.
آمدنت سراب گونه بود
بی هیچ دیدن
بی هیچ سخن
اما همین هم شُکر.
***
دلتنگتم نازنینم!
دنیایی در این دو کلام
نهفته دارم.
***
یادش به خیر
در و دیوار خانه پر است
از انعکاس دلنشین صدای تو.
***
کاغذهای مُچاله
ریخته در اطرافش
قلم مانده در دستش
بیتاب نقش عشق زدن بر کاغذ
و او
در حافظه ی گُر گرفته اش
به دنبال سخنی ناگفته می گردد
که باز برایت بنویسد.
ای که بر ما بیوفایی!
بدان که ما بر آیین وفاداری
همچنان دوستت داریم و خواهیم داشت...