کاش در هر نکته ی استاد اشکالی نبود
یا که در فهم طریقت جار و جنجالی نبود
مرگ روزانه چنین شد قصه ی ما ماهیان
در میان تُنگ کوچک هیچ اقبالی نبود
پا به پای من بسان سایه می آیی ولی
بودنت از کینه های دائمی خالی نبود
ماه رویت را به هفتاد آسمان جستم ولی
انعکاس چهره ی ماهت به گودالی نبود
قهوه میریزی ولی در عمق فنجانت دگر
فالی و حالی و حتی ذکر رمّالی نبود