کتاب «پنیر پرنده» نوشتهی «ژان فیلیپ آرو وینو» بانام فرانسوی Le camembert Volant در سال 2003 منتشر شد. این داستان خوشخوان با زبانی شیرین برای کودکان و نوجوانان نوشته شده و دارای تصاویر ساده و کمیک است. در ابتدای داستان، پستچی به در خانهی ژانها میرسد و به دنبال صاحبخانهی طبقهی یازدهم است تا نامه را تحویل بدهد. او با خانوادهای عجیب آشنا میشود. آنها شش پسر دارند که هر ششتای آنها اسمشان ژان است. این اتفاق بسیار نادری است و پستچی بسیار تعجب میکند. مادر خانواده با وجود تعجب پستچی از این موضوع در کمال خونسردی نامه را تحویل میگیرد و در جیب خود میگذارد. ماجراهای این شش پسر داستان کتاب را شکل میدهد.
اول از همه، ژان آ که یازده سال سن دارد. نام مستعار او ژان غرغرو است چون همیشه در حال غر زدن و گله و شکایت است. پسر دوم، ژان ب بانام مستعار ژامبون است که کمی تپل و شکمو است. پسر بعدی ژان س است که هفت سال سن دارد. پسر چهارم بانام ژان د هم اتاق با ژان س است و نام مستعار ژان د گند بزن را دارد. پسر پنجم بانام ژان ای سه سال دارد و تازه میتواند صحبت کند و ملقب به زان ایف است. پسر آخر که چند ماه دارد، ژان اف ملقب به ژان پوف است.
کتاب «پنیر پرنده» نوشتهی «ژان فیلیپ آرو وینو» با ترجمهی «سعیده بوغیری» از سوی انتشارات کتابسرای تندیس در سال 1395 منتشر شد که نسخهی الکترونیک آن در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. «سعیده بوغیری» مترجم این اثر تحصیلاتش را در رشتهی مترجمی زبان به سرانجام رسانده است. او در سال 1394 موفق به دریافت جایزه برتر ترجمه در جشنواره ادبی پروین اعتصامی برای ترجمهی کتاب «وداع با ملکه» اثر «سعیده بوغیری» شد. ترجمهی کتابهای «لاک تنهاییام را میشکافم» اثر «آنا گاوالدا»، «بهترین دارو خود شما هستید!» اثر «فردریک سالدمان» و «همین حالا» اثر «گیوم موسو» ازجمله فعالیتهای دیگر این مترجم هستند که نسخهی الکترونیک آنها هم در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای مطالعه و دانلود موجود است.
«ژان فیلیپ آرو وینو» Jean-Philippe Arrou-Vignod داستاننویس فرانسوی در تاریخ 18 سپتامبر سال 1958 به دنیا آمد. او در میان پنج برادر و خانوادهای شلوغ کودکیاش را گذراند و در دوران جوانی به تحصیل در رشتهی ادبیات پرداخت. او در آن زمان به تدریس علاقهمند و مدتی را به حرفهی معلمی زبان فرانسه در یک کالج مشغول شد. او از اواخر دههی هشتاد میلادی بهعنوان معلم فعالیتش را آغاز و چندین سال در این حوزه فعالیت کرد. او اولین اثرش را در سال 1984 نوشت که موفق به دریافت جایزهی ادبی اولین رمان در فرانسه شد. این جایزه به بهترین رماننویس سنین بین ۱۸ تا ۳۰ سال که تاکنون اثری از خود منتشر نکردهاند، اهدا میشود. «ژان فیلیپ» بعد از این اثر نوشتن را به طور جدی دنبال کرد و دهها داستان و رمان دیگر منتشر کرد. عمده آثار این نویسنده برای کوکان و نوجوانان است که با زبانی نرم و روان به نگارش درآمدهاند.
«ژان فیلیپ» تاکنون سه کتاب مصور نیز منتشر کرده و در دو تئاتر در سالهای 2000 و 2004 هم حضور داشته است. کتابهای «املت شیرین» و «گیلاس روی کیک» از آثار دیگر این نویسنده هستند که با ترجمهی «سعیده بوغیری» به فارسی ترجمه شدهاند که نسخهی الکترونیک آنها هم در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای مطالعه و دانلود موجود است.
سال تحصیلی مثل برق و باد گذشت. برای یک بار هم که شده، دلم میخواهد زمان به همین سرعت بگذرد. هنوز کارهای زیادی مانده که قبل از رفتن از شربور، باید انجام بدهم: به سینما رکس بروم و یک فیلم کابویی ببینم، کتاب «باشگاه پنج نفره» را بخوانم که حتی هنوز فرصت نکردهام آن را از کتابخانهی شهرداری امانت بگیرم، یا با ناتالی حرف بزنم. او دختر آقای مارتل است که موهایش را پشت گوشهایش میزند و توی مدرسهی کناری ما درس میخواند ...
در کلاس ششم، اوضاع مثل کلاس اول نیست. اگر اثاثکشی نمیکردیم، میتوانستم در سال تحصیلی جدید هم او را ببینم یا حتی با او حرف بزنم، کسی چه میداند!
ژان. آ میگوید او با آن موهایی که آنها را پشت گوشهایش میزند، شبیه شخصیت آنی در «باشگاه پنج نفره» است. خود او، کلود را ترجیح میدهد، چون کلود از آن دخترهایی است که اشتباهی دختر شده. به هر حال ژان میگوید به دخترها اهمیتی نمیدهد، اما از آنجایی که خودش عینکی است و اینکه خواهر استفان لوبیان در درس لاتین نمرههای بهتری از او میآورد، برایش با بقیهی دخترها فرق دارد.
ژان. س میگوید اصلاً این ژان. یک چیزیش میشود که صبح قبل از رفتن به مدرسه کلی جلو آینه میایستد و با موهایش ور میرود.
ژان. آ در حالی که او را دست میاندازد، جواب میدهد: «گلابی جون، من یه تیکه زلف دارم که باید درستش کنم. تازه وقتی بزرگ شدم، عمر زن بگیرم. به جای اون یه ماشین میخرم که با سرعت شهاب سنگ حرکت کنه. همین طور به خونه که تابلویی جلوش نصب شده و روش نوشته ورود دخترها قدغن!»
اما یک بار که ژان.س شوخیاش گرفته بود و از پشت ویترین خواربارفروشی ایکه خواهر استفان لوبیان از آنجا پاستیل میخرید، به او شکلک درآورد، ژان. آنچنان سیلی پرسروصدایی تحویل او داد که جای آن یک هفتهی تمام روی صورتش ماند. این همان چیزی است که وقتی از شربور برویم، بیشتر از همه حالم به خاطر آن گرفته میشود: اینکه دیگر نمیتوانیم موقع برگشتن از مدرسه، اداواطوار از خودمان دربیاوریم.
آخرین روز مدرسه، آقای مدیر به مناسبت جشن آخر سال، عصرانهای ترتیب داد. این جشن همزمان با دبستان کناری ترتیب داده شده بود که دختر آقای مارتل هم آنجا درس میخواند. البته آن روز ما سرجایمان نشستیم و با بچههای خودمان حرف زدیم و مسخرهبازی درآوردیم. دخترهای مدرسهی کناری هم که با ولع، کیکهایشان را میبلعیدند، با صدای بلند، هروکر راه انداخته بودند.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۳۶ مگابایت |
تعداد صفحات | 128 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۴:۱۶:۰۰ |
نویسنده | ژان فیلیپ آرو وینو |
مترجم | سعیده بوغیری |
ناشر | انتشارات کتابسرای تندیس |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Le camembert Volant |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۷/۱۱/۱۳ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
قیمت چاپی | 8,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
یه ذره زیادی خوبه بهتون پیشنهاد میکنم بخونید