اول از همه، بگذار یک چیز را روراست بگویم: این دفترچهی یادداشتهای روزانه است نه دفترچه خاطرات. میدانم که روی جلدش نوشته دفترچه خاطرات، اما وقتی مامان میخواست آن را برایم بخرد، عمداً به او گفتم دفترچهای بخرد که نشود به آن گفت دفترچه خاطرات.
عالی شد. فقط کافی است چند احمق دور و برم پیدا کنم که وقتی این دفترچه را دستم میبینند، اشتباهی فکر کنند دفترچه خاطرات است.
چیز دیگری را هم باید همین الان توضیح بدهم: خریدن این دفترچه نظر مامان بود نه من.
اما اگر مامان فکر کرده قرار است هر لحظه و هر جا، هر احساسی دارم، بنویسم، در اشتباه است. پس از من انتظار نداشته باش بنویسم «دفترچه خاطرات عزیزم» چنین شد و «دفترچه خاطرات عزیزم» چنان شد.