انبوهی از جمعیت در خیابانهای روم صف کشیده بودند. مردم دور ژولیوس سزار، پرآوازهترین و محترمترین سردار روم، جمع شده بودند. سزار برای لشکریانش پیروزیهایی پیاپی به بار آورده و وسعت و ثروت جمهوری روم را گسترش داده بود. رومیان برای ابراز حس قدردانی و سپاس خود، او را به عنوان نماینده و بالاترین مقام سیاسی کشور برگزیده بودند.
وقتی سزار سوار بر اسبی سفید و قدرتمند میان مردم آمد، جمعیت نامش را فریاد زدند و مشتمشت گل به سویش پرتاب کردند، طوری که هوا همچون برفی رنگارنگ شد. سزار خیره و مستقیم ب ه پیش رویش نگاه میکرد؛ نه لبخند میزد و نه دست تکان میداد. با کلاهخودی که بینی و چشمهایش را در بر گرفته بود، مثل عقابی مغرور و بیرحم به نظر میآمد.