همه آگاهیم که ایران مهد پرورش ادب و عرفان بوده و در تمامی قرون دانشمندان، شاعران و نویسندگانی را از نقاط مختلف این مرز و بوم تقدیم به جامعه ادب و فرهنگ نموده و افتخاراتی را برای این سرزمین طی نسلها به ارمغان آورده است. شهر جاجرم نیز با قدمتی طولانی در این زمینه غواصانی بینظیر از دریای بیکران ادب همانند: ملکالشعرا بدر جاجرمی، طالب جاجرمی، ابوعلی جاجرمی، معینالدین جاجرمی، فریدالدین جاجرمی،... و صدها عزیر دیگر تقدیم نموده که به دلایلی چند، عدهای از اهالی اهل قلم این خطه همراه با آثارشان به وادی فراموشی سپرده شدهاند یا آنقدر مهجور ماندهاند که کمتر کسی از آنها یاد میکند.
آقای اسماعیل جارجرمی که از خانوادهی اهل ادب قدم به وادی ادبیات نموده و پیش از ایشان، برادر مرحومشان حسین جاجرمی در زمینه اشاعهی ادب و فرهنگ زحمات زیادی متحمل شدند که اشعار این عزیز به دلایلی نامعلوم تقدیم به جامعه ادبی نشده است. بیت زیر از سرودههای این شاعر و حک شده بر سنگ مزار ایشان میباشد که خود حکایت از بیمهریهای روزگار میدارد:
موی سر من در غم جاجرم سفید شد
از بس که هر وعده مبدل به وعید شد
شاعر اسماعیل جاجرمی که تاکنون آثاری همانند هفت پرده و پرندهها در قفس نمیخوانند و ستاره سوم و... تقدیم جامعه ادبی نموده که میتوان حد و توان و جایگاه ایشان را در میان معاصران با اندکی تأمل به قیاس آورد و بدون شک جایگاه ممتازش انکارناپذیر است. ناگفته نماند که وی در مدح و ثنای ائمه اطهار و اهل بیت بهویژه سالار شهیدان کربلا اشعار سوزناکی دارد که در کتاب ستارهی سوم وی بیانگر انقلاب درونی اوست.