کبوتر کوچولوی سفید از خواب که بیدار شد، دید توی لانهاش تنهاست. دیروز برادرش که از او زودتر به دنیا آمده بود، پرواز کرده و رفته بود و شب هم برنگشته بود، ولی مادرش دیشب توی لانه بود و برایش قصه گفته بود.
فکر کرد مادرش به زودی برمیگردد و برایش غذا میآورد ...