ناگهان برق دویست هزار ولتی وارد بدنم شد. برقی که میتونه خیلی از آدمها رو از پا بندازه، اما برای من مثل لرزش میمونه. در نبرد این مار ماهی پلید، اون رو لت و پار کردم. شوک الکتریکی دیگهای باعث به جوش آمدن دریای پر حرکت میشه.
بله. این پایین آب در حال داغ شدنه! ولی کسی که در آب جوش دست و پا میزنه من نیستم، دشمنه!
صدایی شنیدم. کسی از دور منو با اسم واقعیام صدا میزد:
ـ بیلی؟ بیلی؟
صدای کسی که در خطره و با ناامیدی درخواست کمک میکنه. در دلم گفتم: «مار ماهی لعنتی... فعلاً ولت میکنم، بعداً به حسابت میرسم.» و با سرعت به سطح آب اومدم. یک نفر به کمک من نیاز داره!