کتاب «یک دسته گل بنفشه» شامل بیست یک داستان از «آلبا د سس پدس» نویسندهی ایتالیایی است. داستانهای این کتاب ترجمهی برخی از داستانهای دو کتاب L’Anima Degli Altri و Concerto است که به ترتیب در سالهای 1935 و 1937 منتشر شدهاند. برخی از داستانهای کوتاه این اثر عبارتاند از بندر، سفر شبانه، نام من رجیناست، پیراهن عروسی، معجزه، آفتاب سوزان، مادر مشهور، سلطه حکومت، دوشیزه ترزا، خانه کنار دریاچه کوچک و یک سگ و دو بچهگربه. این داستانهای کوتاه روایت زندگی مردمان متوسط است که در زندگی روزمرهشان درگیر عشق و مسائل اجتماعی میشوند. این نویسنده در این داستانها با روایتی خاص و از نگاهی دیگر زندگی مردمان طبقه متوسط جامعه را به تصویر کشیده و با زبانی طنز نابسامانیهای جامعه را نقد کرده است.
«آلبا د سس پدس» Alba de Céspedes y Bertini در 11 مارس سال 1911 در رم به دنیا آمد. پدرش اهل کوبا و مادرش ایتالیایی بود و او کودکیاش را در خانوادهای دولتی و ثروتمند گذراند. پدربزرگش نخستین رئیسجمهور کوبا بود و او از سن کم با مسائل اجتماعی و سیاسی آشنا شد. «د سس پدس» از جوانی وارد حرفهی روزنامهنگاری شد و از دههی سی میلادی داستاننویسی را آغاز کرد. او علاوه بر نوشتن داستانهای پرمحتوا فعالیتهای اجتماعی هم انجام میداد. او به دلیل انجام فعالیتهای ضدفاشیستی در ایتالیا زندانی شد و چندین اثرش توقیف شد. او پس از رهایی از زندان از ایتالیا به فرانسه رفت و تا آخر عمر در آنجا ماند و در تاریخ 14 نوامبر سال 1997 درگذشت.
«د سس پدس» نویسندهای دغدغهمند و فعال بود، او در داستانهایش جامعهی ایتالیا بخصوص زنان آنها را به تصویر میکشید و از نابرابریهای اجتماعی صحبت میکرد. او نمایندهی زنان قرن بیستم ایتالیا و داستانهایش بازتابی از وضعیت خانواده و زنان سالهای پس از جنگ جهانی دوم بود. او زنی فمینیست بود و از ادبیات برای بیان دغدغههایش استفاده کرد. او در داستانهایش ابعاد گوناگون شخصیتها را به تصویر کشیده و قوانین مردانه، فاشیسم و مذهب را در بستر ادبیات داستانی روایت کرده است. «د سس پدس» در ایران بیشتر بهعنوان نویسندهای ایتالیایی شناخته شده زیرا او فضای این کشور را بهخوبی در داستانهایش نشان داده است. تعداد زیادی از آثار او به فارسی ترجمه شدهاند که عبارتاند از «هیچیک از آنها بازنمیگردد»، «عروسک فرنگی»، «با عشقی بزرگ»، «درخت تلخ» و «هیچیک از آنها بازنمیگردد» که نسخهی الکترونیک و صوتی آنها در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای دانلود و مطالعه موجود است.
کتاب صوتی «یک دسته گل بنفشه» نوشتهی «آلبا د سس پدس» را ناشر صوتی آوا نامه با صدای «بهروز طالبی» و «سوگند رمضانی» منتشر کرده است که در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. این اثر را «بهمن فرزانه» مترجم آثار بینالملل به فارسی ترجمه کرده و نشر ققنوس آن را در سال 1383 منتشر کرده است. «بهمن فرزانه» به زبانهای ایتالیایی، انگلیسی، اسپانیایی و فرانسوی تسلط داشت و مدتی را در ایتالیا زندگی کرد. او مترجمی پرکار بود و بیش از هشتاد اثر را به فارسی ترجمه کرده است. او خوانندگان فارسیزبان را با ادبیات سایر کشورها آشنا کرد و ترجمهی نویسندگان بزرگی همچون «گابریل گارسیا مارکز» را در کارنامهاش دارد. از ترجمههای دیگر او میتوان به «راز جنگل پیر» اثر «دينو بوتزاتی» و «صد سال تنهایی» اثر «گابریل گارسیا مارکز» اشاره کرد.
به مرد نگاهی انداخت. خوابیده بود. در خواب پاهایش از هم باز شده و دستانش بیحرکت درهم بود. انگشترش میدرخشید. حروف اول اسم و فامیلش روی آن حک شده بود: «پ. د» شاید اسمش پائولو یا پیترو است. شاید هم با «د» شروع میشد. نه، نه. اسامی که با «د» شروع میشوند همه زشت هستند. همان پائولو بهتر است. جوانکی مثل او بسیار نایاب است. در رم که کسی را نمیشناسم. آلفردو هم که تا صحبت ازدواج میشود خنده را سر میدهد و مسخرگی میکند. میگوید: «من در پنجاهسالگی ازدواج خواهم کرد.» و من، ترشیده در خانه میمانم، پشت پنجره مینشینم و خیاطی میکنم. هرگز هم نه به سینما میروم و نه شوهر میکنم. لائورتا سوپ میپزد، میز را میچیند.
بعد میپرسند: «لائورتا اتوکشی کردهای؟» گاه از حیاط به پنجره آلفردو نگاهی میاندازم ولی او میخندد و میگوید: «من زن نمیگیرم.» ولی مرا بوسید. پاک خل شده که اینطوری مرا میبوسد. شاید همتغییر عقیده داد و یک روز با من عروسی کرد. خدا را چه دیدی! اگر او با من ازدواج نکند، من با کس دیگری عروسی نمیکنم. بیشوهر میمانم. آنوقت لائورتا باید کار کند، اتو کند و بعد پدرم میمیرد و بعد مادرم هم میمیرد و عاقبت شاید آن پسره خانواده گاتی از من خواستگاری کند. همان که عینکی است. نه، نه دیوانه خواهم شد. زمان میگذرد و من یکه و تنها خواهم ماند. در اینجا همه در خواب هستند، همینالان بازوی او را تکان میدهم و به این مرد میگویم: «آقا، من عاشق شما هستم. تو را به خدا مرا همراه ببرید و با من ازدواج کنید.» البته به او نمیگویم که آلفردو مرا بوسیده است. «با من ازدواج کنید.» شاید ماشین شخصی هم داشته باشد.
چراغ کوچک کوپه، آبیرنگ، به روی همه سایهای کبود رنگ افکنده بود. زبر دیدگان فروبسته لکههای پررنگی انداخته بود. حتی گونههای برافروخته آدولفو نیز رنگباخته بود. فضا، گرم و مرطوب بود. مرد در آن ربدوشامبر بنفشرنگ تقلا میکرد. روی پیشانیاش چند قطره عرق نشسته بود و در خواب، یقه ابریشمی را از روی گردن خود عقب میزد. دستانش را همچنان درهم گذاشته بود. مجلات آدولفو چروک شده در گوشهای افتاده بودند. دیگر حتی حوصله تماشا کردن آن زنها را هم نداشت. آدولفو داشت فکر میکرد: «عکس به چه درد میخورد، باید خود این زنها را دید آنهم در پاریس
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 362.۹۳ مگابایت |
مدت زمان | ۰۶:۳۵:۰۷ |
نویسنده | آلبا د سس پدس |
نویسنده دوم | آلبا دِ سِس پدِس |
مترجم | بهمن فرزانه |
راوی | سوگند رمضانی |
راوی دوم | بهروز طالبی |
ناشر | آوانامه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۷/۱۰/۰۲ |
قیمت ارزی | 9 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
داستانهای این مجموعه برشهایی از زندگی ساده روزمره هستن که عشقهای ساده و عواطف آشنا با همون غلظتی که در زندگی عادی سراغ داریم نه در سینما و رمانهای پر فراز و نشیب در اونها جریان دارن. عشق و حسادت و نفرت و اندوه و خشم و امیدها و آرزوها و هر چیزی که برای همه ما کمابیش آشناست فضای داستانهای این کتاب رو پر کرده. عجیب نیست اگر گاهی حس کنیم قهرمان بعضی از این داستانها خود ما هستیم. راویان کتاب هم کارشونو عالی انجام دادن. فقط خانم سوگند بخصوص اوایل کتاب یجوری درِ گوشی روایت میکرد که انگار میگفت بین خودمون بمونه :)
با وجود اینکه مجموعه داستان کوتاه بود ولی خیلی خوب بود. همه کتابای این نویسنده دوست داشتنیه. پیشنهاد میکنم
حال و هوای داستاناش خیلی ساده و دوست داشتنی و آشنا بود، البته خوانش خانوم راوی هم بسیار دلنشین بود.
چند داستان کوتاه که در نهایت سادگی و صمیمیت هستند انگار خودت در آن حال و هوا زندگی کرده ای
این کتاب فوق العاده س!
داستان هایی متفاوت