

کتاب صوتی من او را دوست داشتم
نسخه الکترونیک کتاب صوتی من او را دوست داشتم به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
نسخه نمونه کتاب صوتی من او را دوست داشتم را رایگان بشنوید
نقد و بررسی کتاب صوتی من او را دوست داشتم
بین رفتن اختیاری و ماندن اجباری همیشه یک تضاد بزرگ وجود دارد. یک انتخاب سخت که مدتها عقل و احساسات را درگیر خود میکند. آناگاوالدا در رمان کوتاه من او را دوست داشتم روایتی از عشق مشترکی دارد که بعد از سالها با غم و اندوه عجین شده است. مردی که همسرش را ترک کرده، زنی که باید با مشکلات جدید رو به رو شود و در نهایت اتفاقی که شخصیتهای داستان را سر دو راهی قرار میدهد.
خلاصه داستان من او را دوست داشتم
داستان کتاب من او را دوست داشتم درباره مردی به نام آدرین است که همسرش کُلوئه را و دو فرزندش را ترک میکند. کُلوئه همراه فرزندانش به دعوت از پدر همسرش (پییِر) به یک کلبهی ییلاقی در جنگل میروند. در این مدت کلوئه و پییر با هم صحبت میکنند. کلوئه که در این مدت سعی کرده روحیه خود را حفظ کند از درون حس یک فرد شکست خورده را دارد. پییر در این زمان که کلوئه و فرزندانش کنار او هستند، درباره پسرش و علت رفتن او با کلوئه صحبت میکند. در طی این بحثها و گفت و گو ها او از رازهای زندگی خود میگوید؛ اما در آخر اتفاق غیرمنتظرهای در داستان رقم میخورد.
درباره کتاب صوتی من او را دوست داشتم
من او را دوست داشتم عنوان اولین رمان نویسنده فرانسوی آنا گاوالداست که در سال 2002 منتشر شد. گاوالدا این کتاب را بر اساس تجربه شکستی که در زندگی خود داشت نوشته است. آنا گاوالدا نثر ساده و روانی دارد و بیشتر داستانهای او با لحن لطیف و زبان سلیس او بر بیشتر مخاطبان تاثیرگذار است. به گفته یکی از منتقدان مجله «ماریان»: «نقطه قوت آنا گاوالدا در این است که همانگونه که آدمی سخن میگوید، مینویسد و این ویژگی کیفیت کار را تضمین میکند... کلام مکتوب از کلام شفاهی پیشی نمیگیرد، از آن عقب نمیماند، آن را دو چندان نمینمایاند، بلکه به سادگی جایگزین آن میشود.»
رمان من او را دوست داشتم رمانی عاشقانه با جملات زیبا و توصیفات ناب است که بر اساس صحبتهای پدر آدرین و عروسش کلوئه در مورد خودشان، خیانت و وفاداری، عشق یک طرفه و احساسات، داستان کتاب را شکل میدهد.
نویسنده مخاطب خود را به شکلی در این داستان درگیر میکند که هر آن او ممکن است خود را میان مکالمات پییر و کلوئه احساس کند و خود را جزیی از داستان جذاب کتاب بداند. یکی دیگر از نکات برجسته در این داستان گفتگوی صریح و بدون تکلف پدر آدرین و عروسش است. گاوالدا در طی این صحبتها میخواهد به خوانده بگوید که مهمترین راه برای حل مشکلات حرف زدن دربارهی آنهاست و آن را به خوبی در این کتاب به تصویر کشیده است.
گاوالدا خواننده را در یک موقعیت تصمیمگیری قرار میدهد. دو راهی که در حقیقت شخصیت اول داستان آن را تجربه میکند اما مخاطب با این پرسش رو به رو خواهد بود که آیا ماندن و تحمل کردن درست است یا رفتن و رها کردن؟
گاوالدا در مورد این کتاب میگوید: «من این کتاب را دوست دارم، نسبت به آن احساس غرور میکنم.» رمان دربارهی هنر زندگی کردن است و ناکامیهای ما، دروغهای ما، بزدلیها و تسلیم شدنهای ما را، یادآور میشود. گاوالدا زندگی را دوباره برای ما تصویر میکشد با پرسشها و بن بستهایش، اینگونه است که بسیاری از تصورات ما از زندگی دوباره مورد پرسش قرار میگیرد و ارزیابی میشود.
از کتاب من او را دوست داشتم فیلمی با همین عنوان توسط «زابو بریتمَن» سال 2009 در کشور فرانسه تولید شد.
درباره آناگاوالدا
آنا گاوالدا نویسنده معاصر فرانسوی است که زندگی پر فراز و نشیبی داشته است. او بعد از جدایی پدر و مادرش تا 14 سالگی با خالهاش زندگی کرد. گاوالدا در دوران دانشجویی خود شغلهای مختلفی را امتحان کرد. این موضوع باعث شد تا او تجربیات مفیدی پیدا کند و از آنها در روایت داستانهایش استفاده کند. گاوالدا مدتی را هم به عنوان گلفروش کار میکرده است.
داستانهای او بیشتر حول محور روابط همسران با یکدیگر است. او بعد از جدایی از همسر خود تماموقتش را برای نوشتن کتابهایش صرف کرد. تاثیر جدایی از همسرش هم به وضوح در آثار او مشخص است. اولین مجموعه داستان خود را با نام «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» منتشر کرد. این کتاب به ۱۹ زبان دنیا ترجمه شد و یکی از پرفروشترین کتابهای فرانسه لقب گرفت. «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» در ۲۷ کشور منتشر شد و به فروش رسید.
کتاب من او را دوست داشتم با ترجمههای مختلفی در بازار نشر ایران در دسترس علاقهمندان است. کتاب صوتی «من او را دوست داشتم» را انتشارات آوا نامه با خوانش مریم پاک ذات و ترجمهی مینا آذری منتشر کرده است.
در بخشی از کتاب صوتی من او را دوست داشتم میشنویم
«نمیخوام به خونه ی خودم برگردم».
«پس نرو، هرچی لازم باشه اون جا تهیه میکنیم.»
«اما شما...»
«کلوئه، کلوئه، خواهش میکنم، به من اعتماد کن.»
مادر شوهرم با اعتراض ادامه داد:
«اما شما واقعا قصد ندارید که بچهها رو بیدار کنید! اون خونه اصلا گرم نیست، هیچی واسه خوردن وجود نداره! هیچی واسه دخترا! اونا...»
پدرشوهرم بلند شد.
داخل اتومبیل ماریون در صندلی مخصوصش خوابیده بود، انگشت شستش کنار لبهایش بود. کنار او، لوسی همچون توپی خودش را گلوله کرده بود. به پدرشوهرم نگاه میکنم. راست پشت فرمان نشسته، با دستانش محکم به فرمان اتومبیل چسپیده است. از وقتی که حرکت کردهایم یک کلمه هم حرف نزده است. وقتی نور چراغ اتومبیلهای روبه رو به ما میخورد، نیم رخش را میبینم، فکر میکنم بهاندازهی من ناراحت، خسته و ناامید است.
نگاه خیرهی مرا حس میکند:
«چرا نمیخوابی؟ باید یه کم استراحت کنی، میدونی... به پشتی صندلیت تکیه بده و بخواب. راه درازی رو پیش رو داریم.»
گفتم: «نمیتونم، مراقب شما هستم.» به من لبخندی میزند، لبخندی زورکی «نه... خودم مراقبم.»
به افکار خودمان برگشتیم.
دستهایم را روی صورتم گذاشتم و میگریستم.
نظرات کاربران درباره کتاب صوتی من او را دوست داشتم