۲۷ جولای ۲۰۰۴ بود که سناتور باراک اوباما از ایالت ایلینویز به عنوان سخنران اصلی در اجلاس سراسری حزب دمکرات نطق خود را ایراد داشت. او طی سخنان خود گفت: «بسیار مفتخرم که امشب در اینجا حضور دارم. باید اعتراف کنم که حضور کسی چون خودم را در اینجا تقریباً محال میدانستم». پس از پایان سخنرانی او، حاضران که طی سخنرانی باراک مسحور کلام وی شده و از این بابت به هیجان آمده بودند، با همان حالت هیجانآمیز به دست زدن و به اهتزاز درآوردن نوشتهها و پرچمهایی که در دست داشتند پرداختند.
طبق گفته کسانی که از تلویزیون شاهد سخنرانی باراک بودند. پس از اتمام سخنرانی به احترام وی به پا خاستند و به تشویق او پرداختند؛ در عین حال سخنرانی مذکور، تعجب و حیرت برخی را به همراه داشت. بسیاری از دمکراتها سخنرانی باراک را بسیار هیجان برانگیز و الهامبخش دانستند؛ به نحوی که این امر شادی و مسرت بسیاری را برای آنها به همراه داشت. افراد جناح مقابل نیز پس از شنیدن سخنان باراک اذعان داشتند: کسی چون وی که چهره نوظهوری در عرصه سیاست و گمنام در سطح ملی به شمار میرود، خارج از زادگاه خود و در ایلینویز نطق درخشانی ایراد داشته است. بسیاری این پرسش را مطرح ساختند که این مرد کیست و اهل کجاست؟ همچنین این موضوع برای آنها جای سؤال داشت که چرا برای ایراد چنین سخنرانی مهمی در اجلاس سراسری حزب دمکرات و آن هم در زمانی که بسیاری آن را مقطعی بسیار حساس و تنش آمیز در عرصه سیاسی ایالات متحده میدانستند، فردی چون باراک انتخاب شده است.
در سخنرانی آن روز که باراک خود شخصاً آن را آماده کرده بود و بدون استفاده از دستگاه مانیتور متن، آن را ارائه داد، معرفی خود را از معرفی پدرش شروع کرد؛ کسی که در دهکدهای کوچک در کنیا نشو و نما یافته بود. سپس به معرفی پدربزرگش پرداخت و او را یک مستخدم و آشپز خانگی دانست که رؤیاهای بزرگی را برای پسرش در سر داشت. باراک خطاب به خیل کثیر حضار گفت: "پدرش به واسطه سختکوشی و پشتکار موفق به اخذ بورس آموزشی جهت تحصیل در آمریکا شد؛ جایی که برای کنیاییها مهد آزادی و سعادت به شمار میرفت". او به جمعیت هیجانزده حاضر در اجلاس گفت که پدر بزرگ مادریاش طی بحران بزرگ اقتصادی سال ۱۹۲۹.م، به کار بر روی سکوهای نفتی و کار زراعت اشتغال داشت و درست پس از واقعه پل هاربر به ارتش پیوست، مادربزرگش نیز طی جنگ در عین تربیت فرزند به کار در خط مونتاژ بمبافکن اشتغال داشت. باراک به توصیف چگونگی نقل مکان مادربزرگ و پدربزرگش از کانزاس به سمت غرب پرداخت که در جستجوی فرصتهای بهتر، نهایتاً در هاوایی سُکنا گزیدند.