اما اینها همه چه معنایی دارد؟ آیا همهی این جنگها، شورشها، فجایع و فشارهای غیر انسانی فرار یا تقدیر ستارههای سردوشی، زندگی مرا تحت تأثیر خود قرار دادهاند؟ آیا اینها اتفاقات منحصر به فرد یک داستان بیپایان و مهیجاند، که باید آنها را مثل بیماریهای کودکان پشت سر گذاشت؟ یا این که این جا چیز دیگری، چیزی غیرقابل وصف و معما گونه در درون آن به جای میماند؟ گورستانی از خاطرات در کنار انبوهی از کابوسها و اموات؟ بله، دقیقاً یک گورستان زندگی مرا مبدل به جهنم کرد، جهنمیکه ستارهها برایم رقم زدند.
همیشه میخواستم خودم را از این گورستان خلاص کنم، اما چنان اشباح از سروکلهی آن بالا میروند که مرا به مسیح بلاکش مبدل میکنند، و شاید فلاکتبارتر از آن، همان طور که چند سال پیش سرودم: "عیسی به آسمان عروج کرد، اما من هنوز هم بر صلیب آویختهام". بارها و بارها همین اشباح، آن هم نه فقط در رؤیاهایم. ارواح اقوام و دوستانی که قربانی جنگ شدند، آنهایی که در زندان یا در طی فرار، جان خود را از دست دادند، کلی جسد، حتی بیشتر از موهای سرم. بارها کوشیدم تا در این باره با یک روان پزشک حرف بزنم. اما هربار این تلاش به یک جعبه قرص ختم میشد که باید به من کمک میکرد تا راحتتر بخوابم. اما بعد اگر از دکتر دربارهی ارواحی سؤال میکردم که همه جا در خیابانها با من حرف میزنند، پاسخی نبود یا در بهترین حالت پاسخی سادهلوحانهی بچهگانهای که مرا به علاوهی تمام ارواح در طی روزهای بعد به خنده میانداخت.
این اشباح نه تنها مرا تا مرز دیوانگی پیش میبردند بلکه زندگیام را هم از حد قابلتحملبودن میگذراندند. آنها یکی پس از دیگری در گروههای مختلف، انگار با هم قرار گذاشته باشند، ظاهر میشدند. هر کدام از این گروهها میکوشید خاطراتی را در من زنده کند که ترجیح میدادم در خواب ابدی بمانند. به این ترتیب کمی قبل روح فاضل و آغا ظاهر شدند، در بین گروهی از ارواح دیگر، میان دریاچهای عمیق و بی پایان.
فاضل عراقی بود، دوست خوبی که که در بنغازی با او آشنا شدم. زبان و ادبیات انگلیسی خوانده بود و به اسطورهها علاقهی خاصی داشت. بزرگترین آرزویش این بود که به استرالیا برود تا تز فوق لیسانساش را دربارهی برج بابل بنویسد. اما در طی سفر دریایی غیرقانونیاش به کوچکترین و پنجمین قارهی روی زمین، گسترهی بی انتهای اقیانوس او را در کام خود کشید. آغا، برخلاف فاضل، جوانک سادهای بود که رویای کوچکش، خوابیدن با یک موطلایی درشت هیکل دردانمارک یا سوئد بود.