میگویند باید جوری بنویسی که بشود در یک نشست خواندش. چون کسی حوصلهی خواندن ندارد. خب ما هم جوری مینویسیم که بشود در یک نشست خواندش. حتی پیش از نشستن! یا شاید هم پس از برخاستن. خلاصه اینکه خلاصه است و خلاصه نویسی سرنوشت ماست. فقط هم خلاصه نویسی نیست؛ خلاصه خوانی و خلاصه گویی و خلاصه بینی و دیگر خلاصه ها با نسل ما به دنیا آمده اند. کمی سردرگم میان بودن و نبودن! درست مثل نیم فاصله که هم فاصله هست و هم نیست! این نوشته ها حرف دل است. حرف دل را نمی توان تا ابد بر زبان نیاورد. اگر بر زبان نیاید، از چشم میزند بیرون. بهتر است سخن بر زبان بیاید تا بر چشم.