افسوس که نامۀ جوانی طی شد
وآن تازهبهارِ زندگانی دی شد
حالی که وِرا نام جوانی گفتند
معلوم نشد که او کی آمد کی شد
***
افسوس که سرمایه ز کف بیرون شد
در پای اجل بسی جگرها خون شد
کس نامد از آن جهان که پرسم از وی
کاحوالِ مسافرانِ دنیا چون شد
***
یکچند به کودکی به استاد شدیم
یکچند ز استادی خود شاد شدیم
پایانِ سخن شنو که ما را چه رسید
از خاک برآمدیم و بر باد شدیم
***
یارانِ موافق همه از دست شدند
در پای اجل یکان یکان پست شدند
بودیم به یک شراب در مجلسِ عمر
یک دور ز ما پیشترک مست شدند
***
ای چرخِ فلک خرابی از کینۀ توست
بیدادگری پیشۀ دیرینۀ توست
وی خاک اگر سینۀ تو بشکافند
بس گوهرِ قیمتی که در سینۀ توست