یکی از دغدغههای اصلی حکومتهای دینی و غیردینی در بحث آزادیهای فردی و حقوق جمعی افراد در اجتماع، مسئله آزادی در انتخاب نوع پوشش شهروندان و محدودۀ هنجارها و قوانین ناظر به آن است. نگاهی به این که کدامیک از جوامع در قرن بیستویکم، بیش از سایر دولتها و حکومتها بر مسئله حجاب حساسیت داشته یا دارند گویای مطالب بسیاری است. در غربِ لیبرال، حکومتهایی هستند که مسئله حجاب اسلامی در کشورشان، بهنوعی مبانی مشروعیت آنان را میلرزاند. این مساله نشان میدهد مسالۀ حجاب، بیش از صِرفِ یک پوشش (بهمثابه حجاب) است. سخن در حق انسانها برای داشتن حجاب و یا نداشتن آن، فلسفه و آثار آن، و حدود مجاز دخالت دولت در این محدوده است. الزام دولتها به داشتن یا نداشتن آن و همچنین اصل مسالۀ ورود نهادهای حکومتی و عمومی به این حوزه هماکنون از مهمترین مسائل در این زمینه محسوب میشوند. روایی الزام به«برداشتنِ» حجاب یا اجبار به «داشتنِ» آن هماکنون به سوال و چالشی بسیار جدی در این خصوص تبدیل شده است.
کتاب حاضر با درک این ضرورت تاریخی و رسالت بنیادین، با هدف ترویج پژوهش در حوزه پوشش و حجاب بهعنوان هنجاری اجتماعی ـ مذهبی و همچنین فراهم آوردن منبعی مستقل درباره پیشینه آن در ادیان و فرهنگهای مختلف به نگارش درآمده است و البته در این میان تلاش بر آن بوده است که با توجه به ریشههای دین اسلام و آیین شیعه در فرهنگ ایرانی و جایگاه برجسته بزرگان مذهب تشیع در ذهن و جان ایرانی، توجه در نهایت بر ارائه الگوی حجاب و پوشش مناسب برای زن ایرانی متمرکز شود و تبیین و تحلیل دقیقی از ویژگیهای حجاب مطلوب اسلامی، ایرانی عرضه گردد.