منظور من از «قانون ملل» یک برداشت سیاسی خاص از حق و عدالت است که قابل اطلاق بر اصول و قواعد حقوق و عمل بینالملل است. در این رابطه میبایست از اصطلاح «اجتماع ملل» استفاده کنم تا همه مللی را که از ایدهآلها و اصول قانون ملل در روابط دوجانبه خود پیروی میکنند، مد نظر داشته باشم. این ملل دارای حکومتهای داخلی خاص خود هستند؛ که میتواند حکومتهای مبتنی بر قانون اساسی لیبرال باشد یا غیرلیبرال، اما نجیب، باشند. در این کتاب قصد من بررسی این مسئله است که مندرجات قانون ملل چگونه میتواند به ورای ایده لیبرال عدالت تسری پیدا کند؛ ایدهای که شبیه و البته بسیار عامتر از ایدهای است که آن را در کتاب «نظریه عدالت» (۱۹۷۱)، عدالت به مثابه انصاف نامیدهام. این ایده از عدالت مبتنی بر ایده آشنای قراداد اجتماعی است، و رویۀ اتخاذشده (پیش از انتخاب و توافق بر سر اصول حق و عدالت) به نحوی از انحاء، در خصوص [عدالت] داخلی و بینالمللی، شبیه هم است. لازم است بحث کنم که یک چنین قانون مللی چگونه شرایط خاصی را برآورده میکند که در پرتو آن، نامیدن اجتماع ملل به عنوان یک اتوپیای واقعگرایانه توجیه میشود. نیز لازم است در جای دیگر توضیح دهم که چرا به جای واژه دولتها از واژه ملل استفاده بردهام.
در مبحث ۵۸ کتاب نظریه عدالت خاطر نشان کردهام که عدالت به مثابه انصاف چگونه میتواند برای تامین هدف محدود سنجش اهداف و محدودیتهای جنگ عادلانه، به قانون بینالملل (به معنایی که در آنجا در نظر داشتهام) تعمیم پیدا کند. در اینجا بحث من زمینههای چندی را در بر میگیرد. هدف من بررسی پنج گونه از اجتماعات دموکراتیک است. نخست، ملل لیبرال معقول؛ دوم، ملل نجیب؛ ساختار اساسی یکی از انواع ملل نجیب، دارای چیزی است که من آن را یک «سلسلهمراتب مشورتی نجیب» مینامم؛ و چنین مللی را «ملل سلسلهمراتبی نجیب» مینامم. من دیگر انواع ممکن ملل نجیب را به توصیف نمیکشم؛ و میپذیرم که چه بسا ملل نجیبی وجود داشته باشند که ساختار اساسی آنها با توصیفی که من از یک سلسهمراتب مشورتی ارائه کردم تطابق نداشته باشند اما ارزش عضویت در یک اجتماع ملل را داشته باشند. در اینجا من ملل لیبرال و ملل نجیب را توامان، «ملل بسامان مینامم». سوم، دول بیقانون و چهارم، اجتماعات تحت شرایط نامطلوب؛ و در نهایت ما شاهد اجتماعاتی هستیم که اقتدارگرای خیرخواه هستند: این اجتماعات حقوق بشر را رعایت میکنند اما بدان دلیل که اعضای این اجتماعات از ایفای یک نقش فعال [مشارکت معنادار] در اتخاذ تصمیمهای سیاسی منع شدهاند، بسامان نیستند.