فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 12.۱۰ مگابایت |
مدت زمان | ۱۲:۰۰ |
نویسنده | ارنست همینگوی |
مترجم | زهرا تدین |
راوی | میلاد تمدن |
ناشر | ماه آوا |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۷/۰۵/۱۴ |
قیمت ارزی | 2.۵ دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
اولین داستان کوتاهی بود که حقیقتا به دل نشست و موجب شد بیشتر دنبال اثر های این نویسنده بزرگ و خفن برم? بسیار تأثیر گذار و تأمل برانگیز بود داستان یجوری بود که آدمو با خودش همراه میساخت خستگی نداشت با اینکه صاحب هتل هیچ نسبیتی با زن آمریکایی نداشت ولی روح بزرگی داشت زن دوست داشت یکی باشه انتقاد پذیر باشه و بهش حق بدن واسه همینم با گفتن(هوای خیلی بدیه) مرد پیر،ذهنیت خوبی ازش در ذهن زن درست شد زن فرکانس خوبی از مرد پیر گرفته بود جورج مرد زن آمریکایی بی اعتنا بود نسبت به همسرش و در حین حال که زن نیاز به توجه و همراهی داشت میشد تنهایی زن رو به وضوح فهمید او یکی میخواست به موهاش اهمیت بده از این رو که غمگین بود دوس داشت گربه رو پیشش داشته باشه تا عشقشو با گربه تقسیم کنه و در آخر روح بزرگ صاحب هتل برای زن یک گربه در اختیارش گذاشت این داستان خیلی حرف تووشه بیایین به همدیگر توجه کنیم گاهی وقتا خیلی زود دیر میشه ... با تشکر از فیدیبو خوب?
کتاب جالبی بود. در عین کوتاه بودن داستان، نکات قابل تامل زیادی در این داستان وجود داشت. روزمرگی و یکنواختی ریتم زندگی میان یک زن و مرد، بی توجهی به تمایلات و خواسته های یکدیگر، و البته تمایل افراط گونه زن به داشتن بچه گربه سفید ،یا خاکستری، که در واقع میتواند نماد زندگی و عدم قطعیت تجارب زندگی باشد، همچنین در فرهنگ شرق، به ز وج های جوان، گربه خاکستری هدیه داده میشده چون گربه خاکستری نماد خوشبختی و تداوم رابطه بین زوجین به شمار میرفته.و حالا کاراکتر زن، در تلاش برای نجات سرزندگی، و خوشبختی و تازگی از دست رفته در زندگی خویش است که گویی چون بچه گربه ای معصوم در زیر باران، بتدریج رنگ میبازد.
شاید اینطور به نظر برسه که صاحب هتل ، عاشق زن جرج شده بود ؛ برداشتهای مختلفی میشه کرد ولی به نظر من با توجه به اینکه صاحب هتل پیر بود و همچنین با توجه به اینکه از واژه ی &#۳۴;دختر&#۳۴; واسه ی زن جرج استفاده شده بود (یعنی خیلی جوون بوده) ؛ پس صاحب هتل ممکنه توی ذهنش اون کار نسبتاً سخت رو واسه ی دختر خودش انجام داده باشه. به هر حال بد نبود...
زیبا بود وانسان رابه فکروامیداشت،آیا زن بیماری مثل سرطان داشت که نمیتونست موهای بلند داشته باشه؟ هرچی باشه خیلی خوب احساسات وخواسته هاش رو بیان میکرد وافسوس که نزدیکترین فرد به او درکش نمیکرد ولی چقدر خوبه که آدمهای دیگه حواسشون به هم نوعشون هست👌🏻👏👏👏
شنیدن کتاب های صوتی در طول زمان رانندگی و ک ار در کارگاه برام لذت بخشه ، هرچند شاید با ذائقه ام جور نباشه ولی از زحمتی که برای تولیدشون کشیده شده سپاس گذارم پیشنهاد من : از فرصت هایی که دارید درست استفاده کنید مطالعه چیزی رو از شما کم نمیکنه مطمئن باشید
من دوبار گوش کردم ،اولش خیلی ساده به نظر میومد ولی وقتی عمیق میشی میبینی که نویسنده چقدر ظریف به احساسات زن ها و نیاز اونها به توجه شدن از طرف همسر شون اشاره کرده و در مقابل به بی توجهی مردها به این مهم خیلی خوب اشاره کرده ،راوی هم خوب بود .
با وجود اینکه همینگوی خیلی خوب سردی رابطه ی این زوج را به تصویر کشیده اما اگر نام همینگوی را از روی این داستان برداشته و نام نویسنده ای ناشناس را بر روی اثر بگذارید، دیگر نخواهیم گفت داستان خیل ی خوبی بود. ضمنا منطقِ داستان دارای ایراد است.
نمیدونم چرا ولی دلنشین بود برام. وقتی خانم از خواسته هاش میگفت خیلی غم حس میشد تو حرفاش در حالی که شوهرش سرگرم کتاب خوندن بود. و مثله همیشه صدای فوقالعاده آقای تمدن. مرسی از تیم و عوامل سازنده. در کنار هم باشیم و مراقب هم.
این داستان راوایتگر زندگی بسیاری از زوج هاست که در کنار هم زندگی میکنند اما هم رو نمیبینند و نمیشنودند و غریبه ها از بیرون زندگی میفهمند که نیاز آنها چیست اما خودشان همدیگر را درک نمیکنند.
جالب نبود خود کتاب........خوندن که نبود .میشه گفت اجراش هم چنگی به دل نمیزد......ولی بازم ممنون از عزیزایی که تو این زمینه فرهنگی فعالیت می کنن.چون مردم به بهانه وقت نداظتن اصلا کتاب نمیخونن.واین راه خوبی میتونه باشه سپاسگزاریم