کلوئه چرخید و شیطان را دید که به سمت او میدود. لوک افتاد جلوی شیطان پرید و خودش را بین کلوئه و شیطان قرار داد اما شیطان با یک ضربه شدید مشتش او را به زمین زد و ادامه داد. رسوس شمشیر نقرهی بلندی از لای شنلش در آورد و به سمت شیطان حمله کرد، اما تلاش او بی نتیجه ماند زیرا شیطان سلاحش را از دستش قاپید و آن را مثل ترکهای شکست. اُتوستین با لگدمال کردن رسوس، به سمت کلوئه و فِمور رفت و شهردار از دور میخندید.
همین که شیطان به مومیایی وحشت زده رسید هوای پشت سر سِر- اتو شروع به روشن و خاموش شدن کرد. ناگهان پای کوتاه و پهن به دنبال دیگری ظاهر شد که زنی بود بلند و چاق که از سر تا پا مشکی پوشیده بود و از نوعی حفره در هوا پایین آمد و یک چمران بزرگ پشت سرش میکشید.