من فقط واسه آدمای کله گنده میدوختم؛ اونم چی؟ با جِلِذقه عین توی تابلو. نه گمون کنی رُز؛ یکیش همین آقای ملکوتی: ماشین میفرستاد درِ دکون با چه عزتی منو سوار میکردن و میبردنم خونه. همون جا اندازه میزدم و قیچی میذاشتم و یه تیکه میرفتم سایز، سایز خودش. بگی یه تیریشه کم و زیاد میشد، اصلا! شگرد داشتم خب کشکی نبود که. بعدشم پروب و سر وعده تحویل میدادم چِکه مث عروس. تازه خیال میکنی مزد میگرفتم که، نخیر! فقط ناز شست: سکههای طلا، ساعت آنتیک.