هدف ضمنی این نوشتار نشان دادن این حقیقت است که هنوز هم میتوان حیرت کرد. در عصر تکنولوژی و تولید انبوه که انسان همهچیز، از موجودات زنده گرفته تا خاک و سنگ و درخت، را با نگاهی علمی و پوزیتیویستی، شناختپذیر و در نتیجه کمارزش و بیاهمیت میبیند، در زمانهای که عصر کنجکاوی علمیِ بیقرار و اختراعات بیوقفه در جهت ارضای آن و در نهایت کهنه شدن سریع هر چیز نو و تبدیل آن به زباله است، شجاعت اندک متفکرانی که هنوز گوشی برای شنیدن طنین غریب هستی و زبانی برای بیان آن دارند، امیدی است تا شاید هنوز بتوان از زیبایی، ستایشانگیزی و حرمت جهان سخن گفت. آموختن چنین نحوه وجودی، تفکری ژرف و پرشکیب میطلبد که باید آن را نزد معلمانی سختگیر مانند مارتین هایدگر فراگرفت.