داخل رستوران، تمام صندلیها کلهپا روی رومیزیهای شطرنجی قرمزرنگ چیده شده اند. سایه بان داروخانه را کشیدهاند و درهایش را با زنجیر تیرهای قفل کردهاند. خیابان سراسر در خوابی عمیق فرورفته. حوالی نیمهشب است؛ اما کتابفروشی کاملاً باز است.
قبل از اینکه داخل کتابفروشی را ببیند صدایش را میشنود: صدای همهمه و نوای آرام ترانه ای. وقتی در کتابفروشی باز میشود و چند نفر شاد و خوشحال وارد خیابان میشوند، صدا اوج میگیرد. آن هایی که از کتابفروشی خارج میشوند همگی جوانهایی با موهای بلند و پیراهنهای گَلوگشادند. تازه وارد صدای حرکت سنگهای فندک روی هم و بعد جان گرفتن جرقهای را میشنود. جوانها چیزی را بین هم ردوبدل میکنند و دود ممتدی از دهانشان بیرون میدهند که با مه شناور در هوا بههم میآمیزد. تازه وارد خود را عقب میکشد و تماشا میکند. آن ها دوباره چیزی را بین هم ردوبدل میکنند. بعد آن را توی خیابان پرت میکنند و به داخل کتابفروشی برمیگردند.
تازه وارد نزدیکتر میشود. نمای فروشگاه سراسر شیشه است. از بالا تا به پایین، جامهای مربعی شکل شیشه در شبکهای آهنی جای گرفته است. مه نمای شیشهای مغازه را پوشانده. انگار داخل فروشگاه ضیافتی برپاست. چهرهها و دستها را میبیند، گیسوان تیره از پشت شیشهی مه گرفته به تابلوهای امپرسیونیستی میمانند. ترانهای که شنیده می شود همان ترانهای است که آن روز در نقاط دیگر شهر شنیده؛ به نظر ترانه ای معروف میآید.
سلام دوستان :)
همونطور که شاید خیلیاتون بدونید، این کتاب سرگذشت مختصری از زندگی آیاس پنامبرایِ شگفت انگیز، صاحب کتاب فروشی ۲۴ ساعته آقای پنامبرا (جلد اول کتاب) هست *ـــ* با اینکه کتاب کم حجمیه و همین کم حجمیش هم دلنشینه، اما با همون قلمِ جادویی رابین اسلوان در جلد قبلی نوشته شده و برای دوستداران سبک جادویی، فانتزی و تخیلی مثل خودم، میتونه فوق العاده باشه! :)) من همین امروز خوندمش و به هم سلیقه های خودم شدیدا پیشنهادش میکنم... این کتاب جادویی رو از دست ندین! ^ـــ^
5
سلام.
این کتاب در حقیقت جلد دوم کتاب «کتابفروشی بیست و چهار ساعته آقای پنامبرا» است. اما جلد اول در فیدیبو موجود نیست.