باشدباشدگویان میرود و کولهاش را میگذارد توی صندوق، و میرود در را باز میکند و مینشیند. میفهمم حرفهای تکراری و بیهودهای زدهام، از آن هرزهدراییهایی که هر تازهکاری بلد است بزند، هر تازهدانشجویی بلد است. به خودم میگویم: «این چه حرفی بود زدی بدبخت! این چه حرفی بود؟! قالبی و نخنما. نوجوان است خر که نیست! معلوم است میرود در را به هم میکوبد. یعنی چه که مبادا یکی از هزاران باشی و فرق این و آن را ندانی؟! یِ یِ یِ یِ یِ! ای خاک بر سرت محمود، ای خاک بر سرت! سخته و پخته بگو؛ غرّا و برّا.» از خودم بیزار میشوم؛ مانند آن روزی که سهنفری به باغوحش رفتیم ــ آن روزها من هنوز خام بودم و نه چنان شایا که درخورِ مهر ایشی نیلی باشم، که هنوز زهی بودم در زهدان، و جهانم هنوز جهان فرشته و آدمی بود ــ و من با دیدن شترمرغ گفتم: «پریات کجاست که نجاتت دهد؟... ببین به چه روزی افتاده! چطور روی گند و کثافت خودش خوش است بیچاره!» فرشته گفت: «چی؟» گفتم: «قدیمها فکر میکردند پریها سوار شترمرغ میشوند و این ور و آن ور میروند. برای همین شترمرغ را نمیکشتند.» فرشته گفت: «دست بردار محمود!» «از چه چیزی دست بردارم؟» «از همین جوک گفتنها! پری کجا بود! اینها افسانه است.» «من نگفتم پری هست. من گفتم پری وجود دارد فرشته؟!» «وا! خودت الآن گفتی.» «سیاوش، من گفتم پری وجود دارد؟»
فرمت محتوا | epub |
حجم | 703.۲۳ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 112 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۳:۴۴:۰۰ |
نویسنده | عباس سلیمی آنگیل |
ناشر | گروه انتشاراتی ققنوس |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۷/۰۲/۰۹ |
قیمت ارزی | 1 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
این کتاب زندگی امروز ماست. هوایی شده ایم. سرنخ زندگی را از دست داده ایم. خدا اخر و عاقبت مان را بخیر کند.
سلام چرا سیستم پرداخت کار نمی کنه
خیلی کتاب خوبی بود