فرمت محتوا | epub |
گوینده هوشمند (AI) | راوی |
حجم | 2.۱۱ مگابایت |
تعداد صفحات | 384 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۲:۴۸:۰۰ |
نویسنده | کالین هوور |
مترجم | آرتمیس مسعودی |
ناشر | نشر آموت |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | It ends with us,۲۰۱۶ |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۶/۱۲/۲۷ |
قیمت ارزی | 6 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
بخشی به عنوان اطلاعات کتاب باید گذاشته بشه تا نوع کتاب مثلا (رمان -طنز -امریکایی)وسال انتشار و.. ءذاشته بشه . الان فقط با گرفتن نمونه میشه این اطلاعات رو از صفحه ی اول خود کتاب دید و واین بد هستش به علاوه بهتر هست که بشه روی هر کاربر که کلیک کنیم تمامی نظراتش رو که در مورد کتاب های مختلف گذاشته ببینیم تا متوجه شیم که دقیفا چه کتاب هایب رو دنبال کرده و نظرشون چه بوده ایا به نظر ما نزدیک هست بانه این چوری که الان هست نظرات به درد نمی خوره نه سن نه کتاب های پسندیده شده کاربر مشخص نیست و نمیشه به نظرات اتکا کرد
کتاب خیلی چیز عجیبی نداره، داستانش کشش داره و سریع تمومش میکنی، شاید یکی دو روز بعد از تموم کردنش هم تو ذهنت باشه ولی کتابی نیست که یه سال بعد هم بهش فکر کنی. بیشتر بین کسایی که سن کمتری دارن معروف شد از طریق تیک تاک. مترجم کاملا ذهن بستهای داره، من زبان اصلی و ترجمه رو همزمان خوندم و چقدر حرصم گرفت ازین ترجمهی بد. خیلی از جمله ها و اتفاقات مهم رو حذف کرده بودن، ازینجا به بعد اسپویل داره نظرم. اول از همه رایل درخواست رابطه جنسی داشت از لیلی مثل رابطه های قبلیش و لیلی گفت که اهل این رابطه ها نیست اون شب اولی که همدیگرو دیدن، موقع گفتن حقیقت های بی پرده رایل به لیلی نگفت بهت علاقه دارم، گفت میخوام باهات رابطه جنسی داشته باشم، میدونم که نمیشه این رو توی ترجمه آورد ولی اخه "بهت علاقه دارم" توی دیدار اول؟ بعدش رایل کلی در رو زد تا خونه لیلی رو پیدا کنه، و دوباره بهش التماس کرد که باهاش رابطه داشته باشه تا بتونه لیلی رو فراموش کنه، لیلی هم قبول کرد و رفت حموم ولی وقتی برگشت رایل خوابش برده بود و اونشب کنار هم خوابیدن، و بعدها لیلی به رایل گفت اگه میخوای ثابت کنی دوستم داری باهام رابطه نداشته باش و رایل قبول کرد درحالیکه توی ترجمه این قسمتا اصلا نبود و کلی قسمت های دیگه... ازونجایی که یه رمان عاشقانهس، قسمتای مهمش همین کارای رمانتیک و حداقل بوسههاشونه که باید تا جایی که مترجم میتونه اونارو سانسور نکنه، ولی آرتمیس مسعودی نه تنها سانسور میکنه بلکه اتفاقات مهم و تصمیمات مهمی هم که اون وسط میوفته رو حذف میکنه وقتی نمی تونی همچنین موضوع و رمانی رو هندل کنی و با مهارت ترجمه همه چی رو برسونی اصلا اشتباه میکنی که همچنین کتابی رو ترجمه میکنی. مگه کتاب کوری نیست که اشاره میکنه به همچنین چیزایی مگه کتابای دیگه نیستن؟ اینجا کاملا معلومه که مشکل ارشاد و این چیزا نیست و مترجم خودشه که باید مشکلات و تناقضهای رفتاری و انتخابیش رو با خودش حل کنه.
کاش میشد رده سنی خوانندگان و نظر دهنده ها رو فهمید. واقعا نمیشه فهمید که کتاب مورد علاقه چه گروه سنی هستند..!!!
نکته اول کتاب برای بزرگسالانه نکته دوم اینکه هرگز کسیو قضاوت نکن ممکنه خودتم در همون شرایط همون بازخورد ها و رفتارها را نشون بدی نکته سوم اگر دیدی مسیری اشتباهه سعی نکن خودتو گول بزنی بلکه از اون مسیر یا رابطه جداشو نکته چهارم هیچوقت نگو من بخاطر فرزندم یا والدینم فلان کارو نمیکنم ... شاید بهترین چیز برای اونا یک تصمیم درست تو باشه نه فداکاری و نکته اخر اینکه برای رفتن به دنبال علاقت هیچوقت دیر نیست و نگذهر مدرک و تحصیلات عشق تو را به یک هدف بگیره
. حاوی اسپویل . . . . . . نمره ی اصلی مد نظرم ۲/۵ این کتاب رو با دقت خوندم چون خیلی ازش تعریف شنیده بودم البته ترجمه فارسی که خب مترجم بعضی قسمت هارو صلاح نمیدونه ما در جریان باشیم تازه آخر داستان هم سانسور کردن در صورتیکه مهم بود بگذریم اول داستان با آشنایی رایل و لیلی بود به نظرم رابطه ی این دو نفر ابتدای داستان کاملا سطح پایین بود یه پسر پولدار درجه یک موفق بدون رابطه عمیق و دختری که تا کارش رو شروع میکنه موفق میشه و دو تا آدم بی پروا و صریح در عشق و پسری که یهو با دیدن لیلی از یه آدمی که رابطه هاش یه شبه است به یه آدم عاشق و شیدا تبدیل شد ولی بعد اون من اول از نامه های لیلی به الن درباره اتلس خوشم اومد و بعد ام هدف کلی داستان هدف کلی داستان این بود که اگر توی شرایط مشابهی با دیگران قرار بگیریم آیا میتونیم تصمیم متفاوت و درست رو بگیریم؟! توی راهِ نشون دادنِ جواب این سوال ، نشون میده که یک زن چرا پای یک مرد که بهش آزار جسمی میرسونه میشینه و این به نظرم بهترین قسمت و جالب ترین و قوی ترین قسمت داستان بود حالا اگر احیانا از من میپرسید بخونم یا نه به نظر بخونید که اگر خدایی نکرده در این وضع بودین بهانه های مغزتون علیه شمارو خوب ببینین و بشنوید
سلام من نسخهی فیزیکی این کتاب رو با همین ترجمه خوندم. میتونم به جرئت بگم جزو بدترین کتابهایی هست که تو کل زندگیم خوندم؛ کلیشهای، سطحی و لوس. از همون صفحات اولیه من رو به یاد رمانهای عاشقانه و زردی انداخت که به وفور تو سایتهای ایرانی پیدا میشه. (حداقل اونها رایگان هستن!) من خوندن این کتاب رو حتی به نوجوانها توصیه نمیکنم، چه بسیار کتابهای جذابتری تو این ژانر نوشته شده که میتونید به اونها مراجعه کنید. حتی با خوندن چندین صفحه از کتاب هم دستتون میاد که با یک رمان آبکی روبرو هستید و قلم نویسنده اصلا حرفهای و گیرا نیست. حس میکنید یک نوجوان ۱۲ ۱۳ ساله کتاب رو نوشته. من به خاطر اینکه این کتاب رو هدیه گرفتم خوندمش و در طول داستان خواستم فرصت بیشتری بهش بدم اما واقعا ناامید کننده بود! خواهش میکنم وقت و پول و انرژیتون رو صرف همچین کتابهایی نکنید. حتی اگه سلیقهتون چنین چیزی هست، حداقل کتاب رو به زبان اصلی بخونید چون ترجمهاش به شدت بد و پر از سانسور و حذفیات اعصاب خرد کن هست و با خرید و خوندنش بیشتر به خودتون ظلم میکنید. جای تأسف داره که این کتاب اون هم با این ترجمه انقدر پرفروش شده...
نسخه انگلیسی این کتاب رو چند سال پیش خوندم، رمان بزرگسالان محسوب میشه، شاید از لحاظ ادبی شاهکار نباشه اما کتابیه که بعد این همه سال در ذهنم مونده. یک نکته بسیار بسیار مهم رو یادآوری میکنه، ما دقیقا درگیر چرخه های اشتباهی میشیم که در دیگران خصوصا والدین مون منع کردیم، در واقع وقتی خودمون درون همون اشتباه قرار میگیریم تازه میفهمیم چقدر تصمیم گیری سخت و پیچیده ست و ما چقدر راحت قضاوت میکردیم والدین مون رو. به نظرم اسم کتاب اشتباه ترجمه شده، it ends with us، جمله ای از خود کتابه جایی که یکی از شخصیت ها حالا وسط چرخه تکراری اشتباهی که هیچ وقت فکر نمیکرد مرتکب شه قرار میگیره و به مخاطبش میگه دیگه نمیذارم این چرخه ادامه پیدا کنه، این چرخه همین جا به دست من و تو تموم میشه دوستش دارم و خوندنش رو واقعاً پیشنهاد میکنم.
بریدهای از کتاب: "تمام آدمهایی را که در زندگیات دیدهای، مجسم کن. تعدادشان خیلی زیاد است. آنها مثل موج میآیند و جلو و عقب میروند. بعضی از موجها، خیلی بزرگترند. چیزهایی را از عمق دریا با خودشان میآورند و همانجا در ساحل رها میکنند؛ میان ذرات ریز ماسه، آثاری به جای میگذارند که حتی مدتها بعد از آنکه موج عقبنشینی میکند، نشان میدهد امواج آنجا بودهاند. وقتی اتلس گفت: «دوست دارم»، منظورش همین بود. او میخواست بدانم که من بزرگترین موجی بودهام که او تا به حال با آن برخورد داشته است و من آن قدر چیزها با خودم آوردهام که حتی وقتی موج رفت، تأثیراتم همیشه به جا خواهد ماند."? داستانی دلنشین و دوست داشتنی...پایانی متفاوت...من که خیلی دوست داشتم این کتابو، پیشنهاد میکنم اگه سبک عاشقانه رو دوست دارین بخونینش
کتاب سیر داستانی خوب و پرکششی داشت. نه خیلی زود از حوادث عبور میکرد و نه خیلی طولانی بود. اما برخلاف نظر دوستان من پایان اون رو دوست نداشتم. خشم رایل ناشی از کارهای لیلی بود و داستان اصلا روی این مسئله مانور نداد. اینکه لیلی بار ها با سهل انگاری هاش باعث میشه رد پا عشق سابقش وارد زندگیش با رایل بشه به همون اندازه قابل نکوهشه که خشم رایل قابل نکوهشه و به نظرم نویسنده غیرمنصفانه تمام تقصیر ها رو گردن رایل انداخت من اخر داستان رو دوست نداشتم
نمی دونم چرا هر کتابی پر فروش میشه اصلا من باهاش ارتباط برقرار نمی کنم!!! کل کتاب مشخص بود لیلی هنوز تو فکر اتلسه لوازمشو نگه داشته و مجدد باهم رو به رو شدنشون رایل هیولا نبود باید لیلی کمک می کرد که درمان شه ولی انگار نویسنده یادش رفته بود که لیلی چه همه به اتلس کمک کرده نمی دونم حقیقتا عشق رایل و لیلی خیلی غیر منطقی بود به نظرم طلاقشون هم خیلی غیر منطقی بود لیلی تو رابطه اش با رایل خیلی بلاتکلیف بود به نظرم در کل کتاب روان و خوشخوانی اما آیا کتاب خیلی خیلی خوبیه و در حد اسمشه؟ نه خیلی بزرگش کردن ولی کاملا کتاب معمولی بود