فروشنده: ممکن ئه لطف بفرمایید به این طرف نگاه کنید؟ ما اینجا جنسی داریم که نمونهش چه در شرق چه در غرب، چه در اعصار باستان چه در زمان جدید همتا نداره. یک جارختی که موارد استفادهش فراتر از مصارف عادی ئه.
اشیائی که اینجا عرضه میکنیم، بدون استثنا، به دست هنرمندانی آفریده شدهند که اصول اساسی مفیدِفایدهبودن رو حقیر شمردهند، و اهمیتشون در این واقعیت ئه که شما، خانمها و آقایان، میتونید دوباره از اونها استفادههای عملی بکنید. اشخاص میانحال به کالای استانداردشده رضایت میدهند. وقتی یک تکه اثاثه میخرند، درست مثل این ئه که گربه یا سگی میخرند ــ همیشه چیزی رو انتخاب میکنند که براشون آشنا باشه و با موقعیت اجتماعیشون جور در بیاد. همین ذایقه ست که در تولید انبوه میز و صندلی، تلویزیون و ماشین رختشویی در نظر گرفته میشه.
شما خانمها و آقایان، برعکس، با حساسیتهای ظرافتمندانه و با اجتناب از ذایقههای عوامانه، حتم دارم که حتی از سر فروتنی هم نگاهی به گربه یا سگ خانگی نمیندازید ــ بهجرئت میتونم بگم که شما به طور قطع یک حیوان وحشی رو ترجیح میدید. این کالائی که پیش رو دارید مطلقاً فراتر از درک و فهم آدمهای میانهحال ئه، کالائی که اگه ظرافت و جسارت ذایقهی شما نبود، ارجوقربش معلوم نبود. [به جارختی اشاره میکند.] این در واقع همون حیوان وحشیئی ئه که عرض کردم.
مرد الف: جنسش چی ئه؟
بانو آئویی رو خوندم و ویرایشش اعصابم رو خرد کرد، این کتاب هم همینطور که حتی توی خلاصه ش دیده میشه، ویرایش عجیبی داره، که حقیقتا افتضاحه. کوتاهه ولی اعصاب خرد کن.
خود کتاب نه، ویرایشش!
فیدیبو یا نشر چشمه؟ کسی جواب نمیده!
4
ویراستار این کتاب سواد نداره؟
ممکن ئه؟ از کی تا حالا «ممکنه» رو اینطور مینویسید؟ شما الگوسازی میکنید نوع نگارش رو، بعد این چه وضعشه؟