فیلمبردار کمی خود را بالا کشید تا تصویر بهتری بگیرد. یک هواپیمای صربی، با دنبالهای از آتش و دود، در حال سقوط داخل دریا بود. شعلههای آتش با غروب آفتاب سپتامبر تلاقی عجیبی داشت. بلافاصله در سمت راست تصویر، هواپیمای دیگری، زیر پرتوی آفتاب در آتش و دود گرفتار شده بود. فیلمبردار لنز دوربین را چرخاند تا چهرۀ یک سرباز کروات را نشان دهد که پشت ضدهوایی نشسته بود و با ناباوری هواپیماها را با دست نشان میداد و میگفت «هر دوتاشون! هر دوتاشون سقوط کردن!».
هر دو شبکه پر شد از تصاویر سقوط هواپیماها. بعدها، در تمام دوران جنگ، این تصاویر به نشانی مبدل شد از قدرت نیروهای نظامی ما. فریاد «هر دوتاشون سقوط کردن!» شده بود قوت قلب ما. هرگاه بر صفحۀ تلویزیون این صحنه را میدیدیم، هر بار کسی در خیابان این عبارت را به زبان میآورد، هر دفعه از دریچۀ بالاخانۀ همسایۀ صربمان آن را فریاد میزدیم، حس میکردیم که بیشماریم، تا بن دندان مسلحیم و از همه مهمتر اینکه، جنگ را بردهایم.