امروزه دخترها هستند که بیشتر اعتماد و انگیزه کارهای سخت و دشوار را برمیانگیزند. پسرها بیشتر در زندگی دستخوش حوادث میشوند؛ اخراج از مدرسه، ارتباط برقرارکردنهای ناشیانه، استقبال از خشونت، الکل، مواد مخدر و هزاران نوع از این دست.
تفاوتهای دو جنس خیلی زود آشکار میشود. اگر سری به کودکستانها بزنید، خواهید دید که دخترها به شکل گروهی بازی میکنند و شاد و سرخوشاند و پسرها دائماً مانند رقص سرخپوستها در اطراف واگن قطار در حال بالا و پایین پریدن هستند و مرتباً وول میخورند و بیهدف در حرکتاند. سربهسر دخترها میگذارند و آنها را میآزارند و بین خودشان دائماً دعوا راه میاندازند.
در مدارس ابتدایی کارهای پسرها بیشتر با بیدقتی و شلختگی همراه است و هیچ قابل تحسین نمیباشد. زمانی که به کلاس سوم میرسند، اصلاً کتابخوان نیستند و مکالماتشان تکجملهای است؛ اصواتی بیمعنی مثل هوم؟... هی!
در دبیرستان در فعالیتهای غیرورزشی نظیر بحثها و گفتوگوها، کنسرتها و شوراها کمتر شرکت میکنند و یا اصلاً حضور نمییابند. تظاهر میکنند که به هیچ چیز اهمیت نمیدهند. در واقع تظاهر به ابله بودن را بیشتر میپسندند و ادعا میکنند: «بهتره که آدم خودش رو به خریت بزنه.» یا «آدم اگه احمق به نظر بیاد، باحالتره!»