«ژرژ سیمِنون» (۱۹۰۳ـ۱۹۸۹) در شهر «لییژ» واقع در بلژیک متولد شد. پدرش در کسب و کار بیمه فعالیت میکرد؛ مردی آسانگیر و غیرجاهطلب بود. مادرش زنی همیشه غمگین و عصبی بود که نارضایتیاش از زندگی و سردیِ برخوردش با آن، پسرش را رنج میداد.
سیمنون در ۱۵ سالگی به عنوان خبرنگار روزنامه وارد بازار کار شد و در ۱۹۲۳ پاریس را برای سکونت همیشگی خود انتخاب کرد.
نخستین رمانش را در ۱۷ سالگی نوشت و تحت نامهای مستعارِ گوناگون تبدیل به یک نویسندهی موفق داستانهای عامهپسند شد. او طی زندگیِ پربارش قریب دویست کتاب نوشت که به پنجاه زبان ترجمه شد و شمارگان آنها در سراسر دنیا از مرز ۵۰۰ میلیون گذشت. همین موفقیتها سبب گردید زندگی پرزرق و برق و پرریخت و پاشی را در کنار همسر اولش و معشوقههایی نظیر «جوزفین بیکر»، خوانندهی سیاهپوست امریکاییِ مقیم پاریس، در پیش بگیرد. (گفته میشود روابطش از این جهت با جوزفین بیکر به هم خورد که این عشق توفانی موجب حواسپرتی و آشفتگی خاطرش میشد و او را از نوشتن بازمیداشت. سیمنون در آن دوره، سالی دوازده رمان مینوشت).
اوایل دههی ۱۹۳۰، یعنی اوج رونق رمانهای پلیسی (که به «عصر طلاییِ» این رشته از ادبیات شهرت دارد)، در محافل و مجالس پاریس بخوبی شناخته شده و داستانهای عامهپسندش با حضور «کارآگاه مگره» شهرتی برایش فراهم آورده بود. سیمنون همزمان، شروع به نگارش رمانهای روانشناختی کرد، کتابهایی که قریحهی قابل تقدیر و پربارش را برای به تصویر کشیدنِ حال و هوای مکانهای مختلف در ذهن خواننده، به معرض نمایش گذاشت.
داستانی متوسط از ماجراهای پلیسی مگره. به پیرمرد کارتن خواب حمله شده و نیمه شب او را در رودخانه انداخته اند، پیرمرد به طور معجزه آسایی زنده مانده ولی حاضر نیست در مورد زندگی خود و اتفاقی که افتاده حرفی بزند، مگره با کشف و شهود، مجرم را می یابد ولی ....
5
کسی این کتاب رو خونده؟ اسم کتاب عوض نشده مثلا توی انتشارات دیگه با یه اسم دیگه چاپ کرده باشن آخه من قبلا از این نویسنده یه کتابی خوندم باز همون کتاب رو با یه اسم دیگه دوباره خریدم.
4
سی هزار تومن کتاب چاپی پانزده تومان نسخه ی دیجیتال برای یک کتاب دویست صفحه ای؟؟ مگه سر گردنست؟
4
سرگرمکننده 🧩
من داستانهلی مگره رو دوست دارم
همونطور داستانهای پوآرو رو دوست دارم
و مطابق معمول همه ی داستانهاش به اندازه ی هم جذاب نیستن