روشن است که سرچشمه و خاستگاه همه کژیها، انحرافها، ویرانیها، تباهیها و نابسامانیها، نوع بینش و تفکر و ذهنیت افراد و جامعه است. انسانها بدانگونه که میاندیشند عمل میکنند، و اگر اندیشهها و بینشها دچار انحرافاتی اصولی بود، همه کارکردها بینتیجه است و یا نتایجی واژگونه و انحرافی دارد.
برای نمونه، اگر فرد یا افرادی معیارهای تفکر اقتصاد سرمایهداری را پذیرفته بودند، عملکرد آنان در خدمت همین تفکر قرار میگیرد، و همه مسائل جامعه را به سود سرمایهداری و بخش خصوصی، و به سوی اهداف آن هدایت میکند. الگوی مصرف و نظام تولید و توزیع را به شیوه سرمایهداری میسازند، و جامعه را در گردونه ویرانگرِ «رشد تولید برای رشد مصرف و رشد مصرف برای رشد تولید» میافکنند، و محیط زیست و منابع طبیعی را با بیشترین تخریب روبرو خواهند ساخت. زیرا که سرمایهداری به چیزی جز رشد سود و سرمایه و افزایش قدرت اقتصادی نمیاندیشد، و به احداث کارخانهها و تخریب جنگلها و مصرف روزافزون و فرسایندهِ مواد طبیعی دست میزند و معیارهای زیستمحیطی را رعایت نمیکند. حتی برای این هدفها در فرهنگ و مراکز فکری جامعه نیز نفوذ میکند و از این راهها روش و معیارهای خود را به ذهنیت جامعه میدهد.
آزادی این موهبت بزرگ الهی نیز در خدمت سرمایهداری قرار میگیرد و به معنای آزادی در نظام تولید و توزیع و مصرف تفسیر میشود؛ یعنی هر چه را سودآور بود تولید کند؛ گرچه ویرانگر محیط زیست و تباهگرِ نسل انسانی باشد، و توزیع نیز با شیوههای انحصاری و احتکاری صورت گیرد نرخگذاری بر روی مواد خام و کالاهای صنعتی نیز با شیوههای انحصاراتی سرمایهداری انجام مییابد.