کتاب «دختری که با آتش بازی کرد»، نوشته استیگ لارسون (۲۰۰۴-۱۹۵۴)، نویسنده سوئدی، است.
او خالق مجموعه سهگانه هزاره است که در سالهای گذشته، همواره یکی از پرفروشترین کتابها در سطح جهان بوده است.
وی در سال ۲۰۰۸ بعد از خالد حسینی عنوان پرفروشترین نویسنده جهان را از آن خود کرد.
این کتاب یکی از قسمتهای سهگانه هزاره است. در این داستان «میکاییل بلومکویست»، ناشر مجله «میلنیوم» تصمیم میگیرد عملیات قاچاق انسان و تجارت جنسی گستردهای را بر ملا کند. یک روز قبل از چاپ این گزارش، دو نفر به طرز وحشیانهای به قتل میرسند و مشخص میشود که اثرانگشت روی آلت قتل متعلق به دوست او «لیزیت سالاندر»، هکر نابغه است.
«بلو مکویست» که از بیگناهی «سالاندر» مطمئن است، به جستوجو و تحقیق دراینباره میپردازد. در این میان، خود «سالاندر» وارد یک بازی کشنده موش و گربه میشود که او را مجبور به رویارویی با گذشته تاریکش میکند.
محوریت اصلی این سهگانه را خشونت علیه زنان تشکیل میدهد و نویسنده به علت تجربه شخصی و دردناکش از این موضوع، به خوبی ابعاد مختلف آن را به تصویر میکشد.
در بخشی از کتاب «دختری که با آتش بازی کرد» میخوانیم:
« او در حالی که به پشت خوابیده بود، با بندهاي چرمی به یک تخـت باریک فلزي بسته شده بود. بند روي قفسهي سینهي او محکم شده بـود.دستهایش به کنارههاي تخت بسته شده بود.
خیلی وقت پیش، از تلاش براي رهایی دست کشیده بود. بیدار بود. اما چشمانش بسته بودند. اگر چشمانش را باز میکرد، خود را در تاریکی مییافت، تنها نور موجود نوار باریکی بود که از بالاي در نفوذ کرده بود. مزهي بدي در دهانش احساس میکرد و خیلی دلش میخواست مسواك بزند.
به صداي قدمها گوش میداد که نشانهي آمدن او بـود. نمیدانسـت چقدر دیروقت بود، اما حس میکرد براي ملاقات با او خیلی دیر شده بود. با یـک لرزهي ناگهانی در تخت، چشـمانش را بـاز کرد. انگار دستگاهی برقی در ساختمان راه افتاده و باعث لرزش تخت شده بود.
بعد از چند لحظه، دیگر مطمئن نبود که اینها تصورات او بودند یا واقعیت.
در ذهنش یک روز دیگر را علامت زد.
چهل و سومین روز اسارتش بود».