در چهاردهم فوریه ۱۸۸۱، دو هفته پس از فوت داستایفسکی، ایوان کرامسکوی، نقاش مشهور روسی، به پاول ترتیاکف، مؤسس نمایشگاه نقاشی ترتیاکف، نوشت: «نمیدانم داستایفسکی در حیات درونی شما چه نقشی را ایفا کرده است ولی احتمال قوی میدهم که متوفا در حیات تمام کسانی که حیات را به جای یک مجلس جشن و سرور، تراژدی ژرفی میبینند نقش بسیار بزرگی را ایفا کرده است.»
از تراژدی حیات درگذر زمان چیزی کاسته نشده است و شاید هم به همین دلیل باشد که نقش داستایفسکی در دنیای خصوصی مردم هم بهصورت فرد و هم به حالت جمع روز به روز اهمیت بیشتری مییابد. نیروی فیاض معنوی، آن جزء جداییناپذیر هر چیزی که داستایفسکی نوشته است، در طول زمان آشکارتر میگردد و هر نسل به کشف معانی جدیدی در آثار او و بالنتیجه در خود نایل میآید. بهنظر میرسد نوشتههای او که ثمره دوران مشخصی از تاریخ هستند نه فقط به سبب ارزش بیقیاس هنریشان بلکه همچنین به دلیل مشارکت دائمیشان در تحول تاریخ حیات روسیه به نحوی غیرقابل انتظار و پیشگویی به آینده مرتبط میشوند.