کتاب «این کوچه بنبست نیست» نوشته حسین اسدی ( -۱۳۵۲) است.
این رمان با نثری شیوا و خوشخوان روایتگر داستان مردمانی روزمره است که هر کدام زیرپوست زندگیشان با مشکلات مختلف دست و پنجه نرم می کنند.
در بخشی از کتاب «این کوچه بنبست نیست» میخوانیم:
«فقط سه چهار دقیقه طول میکشد تا دعاهایی را که هر روز صبح میخواند تمام کند. در حین دعا خواندن به ترازوهای کوچک و بزرگ روی پیشخان دست میکشد و سنگهای باسکول را که روی زمین سمت راست پیشخان قرار گرفتهاند مرتب میکند. همه این کارها را در تاریکی مغازه انجام میدهد. چشمانش که کمی به تاریکی عادت کردند؛ لامپ کوچکی را روشن میکند و روی چارپایه جلوی پیشخان نزدیک در مینشیند و عینکش را تمیز میکند، بعد جلوی در مغازه را آب و جارو میکند. حتی اگر برف و باران هم ببارد، حاجی باید کارش را انجام بدهد، در این ۲۵ سال کمتر پیش آمده که این عادات از سرش بیفتد. مگر روزهای تعطیل و یا چند روزی که به خاطر فوت همسرش مغازه بسته بود.
آب و جارو که تمام شد حاجی بقیه چراغها را روشن میکند. بعد کمی به سر و وضع گونیهای مواد و شیشههای عرقیات میرسد. دست آخر کمی ارزن برمیدارد و پای درختهای توت جلوی مغازه کنار جدول جوی آب میریزد. پای دو تا از سه درخت توتی که خودش آنها را کاشته؛ ارزن میریزد ولی دیگری را رها میکند».