به خانه هما نزدیک شدهام که در را باز میکند. به پشت سرش نگاه نمیکند. چادرش را تاب میدهد و از جلو به خودش میپیچد و راه میرود. سنگین راه میرود. قلبم سریع میزند. کاش صدایش کنم. نمیتوانم! نمیشود! هروقت از هما حرف میزدم بابک میگفت: "مثل عشق کتاباست. مانی، تو خاصی، یه چیز خاص بگو لااقل". عشق خاص نمیشود. عشق همیشه یک جور است، فقط هزار جور تعریفش میکنند. عشق همین است. لعنتی...!
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 425.۵۲ مگابایت |
مدت زمان | ۰۷:۴۴:۱۱ |
نویسنده | عالیه عطایی |
راوی | محمدرضا قلمبر |
ناشر | نوین کتاب |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۶/۱۰/۱۹ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
بهترین خواننده ی کتابهای خانم عطایی خودشون هستن...با کور سرخی، بلند خندیدم و بغض کردم و مو بر تنم راست شد.... روایتهای کوتاه و عالی از زندگی مهاجرانی که ما فقط با گفتن و شنیدن اینکه افغان هستن از کنار رنج هاشون گذر میکنیم...
صدای آب دهان قورت دادن راوی اعصابمو خورد کرد . داستان قشنگ بود . ولی صدای راوی و آب دهانش کلافه کننده س
راوی صداش خوبه. اوایل داستان رو خوب روایت نکرده ولی از وسطاش خوب میشه و داستان هم جذاب است
بینطیر بود، حتما گوش بدید یا کتاب را بخونید، هرچی جایزه برده نوش جون نویسنده کتاب .
درگیری های ذهنی یک آدم معمولی که به خوبی نمایش داده شده.
روایت روان و نثر پخته
دوستش داشتم
راوی خوب، داستان خوب
بد نبود