خودکشی با اسلحه، پریدن از روی ساختمانی بلند، خود را به دار آویختن، هیچیک از این راه حلها با روحیه لطیف زنانه او جور نبود. زنهایی که تصمیم دارند خودکشی کنند، از روشهای پراحساستری استفاده میکنند ــ مثل بریدن مچ دست یا خوردن تعداد زیادی قرص خوابآور. شاهزادهخانمهای مطرود و هنرپیشههای هالیوود نمونههای بسیاری از این انواع را فراهم آوردهاند.
ورونیکا میدانست که زندگی همواره منتظر لحظه مناسب اقدام است. و این چنین هم شد. دو نفر از دوستانش در پاسخ به شکایت او از بیخوابی، هریک دو بسته داروی قوی خوابآور، که بیشتر مورد استفاده نوازندههای باشگاههای شبانه بود، در اختیارش نهادند. ورونیکا یک هفته آن چهار بسته را روی میز کنار تختخوابش گذاشته بود و به استقبال مرگ قریبالوقوع میرفت ــ کاملاً بدون هرگونه احساسی ــ و با آنچه مردم زندگی مینامیدند وداع میکرد.
حالا وقتش رسیده بود؛ خوشحال بود که همه این مراحل را پیموده است، و حوصلهاش سررفته بود چون نمیدانست با آن وقت کم باقیمانده چه کند.
دوباره در مورد سؤال مزخرفی که خوانده بود فکر کرد. چگونه ممکن بود مطلبی در مورد کامپیوتر با چنین مطلع احمقانهای آغاز گردد: «اسلوونیا کجاست؟»
چون کار جالبتری در دسترس نداشت، تصمیم گرفت تمام مطلب را بخواند، و دریافت که این بازی کامپیوتری در اسلوونیا ابداع شده است ــ در همان کشور عجیبی که هیچکس آن را به درستی نمیشناخت، به جز افرادی که در آن زندگی میکردند ــ چون آنجا مرکز کار ارزانقیمت به حساب میآمد. چند ماه قبل که محصول روانه بازار شده بود، تولیدکننده فرانسوی در قصری در شهر ولد مهمانیای برای تمام روزنامهنگاران سراسر جهان برگزار کرده بود.