از زمانیکه بشر ادبیات را برای جلای روح خود خلق کرد همواره ادبیات عاشقانه جایگاه مهمی در آن داشته است. قصههایی که احساسات خواننده را درگیر میکند و او را با غم، شادی و سختیهای قهرمانان داستان همراه میکند. در ادبیات معاصر هم نمونههای بسیار موفق رمانهای عاشقانه دیده میشود که سعی در روایت داستانی عاشقانه در بستری از جامعه مدرن دنیا با تمام مسائل و روزمرگیهایش دارند. عشق، جهان شمول است و مستقل از زمان و مکان. به همین دلیل هم هست که در ادبیات هر کشوری نمونههای بسیار موفق قصههای عاشقانه یافت میشود. نکتهی مهمی که ادبیات عاشقانه همواره به ما یادآور میشود، لذت زندگی و زندگی کردن است. در رمان «بخت پریشان» نوشته «جان گرین» میخوانیم حتی زمانی که مرگ پشت در خانه ایستاده است چگونه عشق میتواند لذت زندگی را دوباره به ما گوش زد کند.
هزل لنکستر دختر 16 سالهای است که به سرطان مبتلا شده است. او از شرکت در جلسات کودکان سرطانی، که برای کنار آمدن راحتتر با بیماری خود دور هم جمع میشوند بیزار است. اما با توصیه والدینش به یکی از این جلسات میرود. در این جلسه با پسری به نام آگوستوس واترز آشنا میشود. آگوستوس هم از سرطان استخوان رنج میبرد و پای خود را برای کنترل بیماریش مجبور شده است که قطع کند. آگوستوس توانسته که بیماری خود را کنترل کند اما هزل بیماری سختی را تجربه میکند. به مرور ایندو با یکدیگر برای تحمل آسانتر دردهایشان ارتباط بیشتری برقرار میکنند. در صحبتهایشان آگوستوس متوجه میشود که هزل آرزوی دیدن نویسنده مورد علاقهاش را دارد. پیتر ون هوتن نویسندهی محبوب هزل در آمستردام زندگی میکند. آگوستوس تمام تلاش خود را برای ملاقات هزل و ون هوتن انجام میدهد. با کوشش بسیار آگوستوس و مجادلات بسیار با پزشکان و والدینشان بالاخره آن دو برای دیدار ون هوتن به آمستردام میروند. رفته رفته آن دو عاشق یکدیگر میشوند اما تقدیر، با اتفاقات غیر منتظرهای که برای آنها رقم میزند داستان زندگییشان را تغییر میدهد.
در سال 2014، «جاش بون» فیلمی بر اساس داستان بخت پریشان با همین نام تولید کرد. «شیلین وودلی» و «انسل الگورت» نقشهای اصلی را ایفا کردند. فیلمبرداری فیلم نیز در شهرهای «پیتسبورگ» و «آمستردام» انجام شد. اگرچه فیلم با بودجه محدود 12 میلیون دلاری ساخته شد اما با توجه به موفقیتهای رمان، توانست به فروش 307 میلیون دلاری دست پیدا کند. نسخه سینمایی «بخت پریشان» نقدهای مثبت بسیاری را دریافت کرد. «پیتر تراورس» منتقد نشریه «رولینگ استون» درباره فیلم نوشته است: «فیلمی سرحال، با داستانی عاشقانه که بین شوخی و هیجان و عشق در رفت و آمد است». همچنین بازی بازیگران فیلم نیز در موفق شدن و تاثیرگذاری آن بسیار با اهمیت بوده است. «ریچارد کورلیس» منتقد «مجله تایم» درباره بازی بازیگران فیلم اینگونه مینویسد: «هزل و آگوست در داستان عاشقانه کتاب زندگی میکنند شاید به خاطر این است که بازیگران جوان و گمنامی هستند که نقشهایشان را ایفا میکنند». نسخه هندی فیلم اقتباس شده از رمان نیز در سال 2014 اعلام شد که قرار است ساخته شود و در سال 2019 به پرده سینماها برود.
بخت پریشان The Fault in Our Stars از آن دست کتابهایی است که وقتی شروع شود دیگر نمیتوان آنرا زمین گذاشت. گیرایی داستان به حدی است که خواننده دوست ندارد کتاب به پایان برسد. قدرت کتاب، استفاده مناسب و کاربردی از بیماری سرطان به دور از کلیشههاست. مخاطب بعد از خواندن کتاب، سرطان را به مانند دیگر مشکلات روزمره زندگی مییابد و آن ترس و غم که همیشه در خود نسبت به آن احساس میکند را فراموش میکند. عنوان کتاب «ستارگان بخت ما» یا بخت پریشان از نمایشنامه «ژولیوس سزار» اثر «ویلیام شکسپیر» وام گرفته شده است. در بخشی از نمایشنامه، عنوان کتاب آمده است: «خطا، بروتوس عزیز، از ستاره بخت ما نیست / بلکه از خود ماست که دون پایه ماندهایم.»
هزل و گوس یاد آور میشوند که حتی بیماری هم نمیتواند لذت زندگی کردن را از ما بگیرد و تاثیری بر زندگی بگذارند. آنها میخواهند بگویند که هیچوقت حق نداریم تسلیم شویم حتی زمانیکه مشکلات میخواهند لذت زندگی را از ما بگیرند. مهمترین نعمت خداوند لذت زندگی کردن است و هرچقدر هم زندگی کوتاه باشد بازهم میتوان از آن لذت برد. با تمام درون مایهی به ظاهر غم انگیزی که کتاب دارد اما شوق زندگی کردن در آن به چشم میخورد. شعر «هوشنگ ابتهاج» شاید عشق و شوق زندگی که کتاب یادآور میشود را به زیبایی بیان میکند:
« آه که میزند برون، از سر و سینه موج خون من چه کنم که از درون دست تو میکشد کمان»
«پیش وجودت از عدم زنده و مرده را چه غم؟ کز نفس تو دم به دم میشنویم بوی جان»
«پیش تو، جامه در برم نعره زند که بر درم آمدت که بنگرم گریه نمیدهد امان»
جان گرین John Green نویسنده و ویدئو بلاگر آمریکایی، در سال 1977 متولد شد. او علاوه بر توانایی نوشتن کتاب و نویسندگی، بلاگر و تولید کننده محتوای ویدئویی بسیار توانمندی نیز هست. به طوریکه او در سال 2014 از نگاه مجله «تایم» به عنوان یکی از 100 چهره تاثیرگذار جهان انتخاب شد. گرین در زمینه نویسندگی موفقیتهای بسیار زیادی کسب کرده است. در سال 2006 موفق به دریافت جایزه «پرینتز» برای اولین رمانش «در جستجوی آلاسکا» شد. رمان چهارم او با نام بخت پریشان که در سال 2012 منتشر شد بین کتابهای پرفروش نیویورک تایمز قرار گرفت.
گرین، بعد از فارغالتحصیلی از کالج به عنوان سرپرست به بیمارستان کودکان میرفت تا بتواند از لحاظ روحی به کودکانی که بیماریهای صعبالعلاج دارند کمک کند. تجربه بودن در کنار کودکان باعث شد تا او بعدها کتاب بخت پریشان را برای نشان دادن بخشی از زندگی کودکان بیمار بنویسد.
گرین سالها ساکن شیکاگو بود. پس از کار در بیمارستان، او شروع به نوشتن نقد و معرفی کتابها برای مجله «بوک لیست» کرد. در همین دوران بود که کتاب «در جستجو آلاسکا» را به رشته تحریر در آورد. او همچنین مدتی برای روزنامه نیویورک تایمز نقد کتاب مینوشت.
عمده آثار گرین درباره مسائل نوجوانان و روابط آنهاست. گرین در سال 2005 اولین کتاب خود «در جستجو آلاسکا» را منتشر کرد که داستان عشق دو نوجوان در مدرسه به یکدیگر است و از طرف «انجمن کتابخانههای آمریکا» به عنوان بهترین رمان نوجوانانه انتخاب شد و در لیست کتابهای سال انجمن قرار گرفت. رمان «در جستجو آلاسکا» در سال 2012 نیز به در فهرست کتابهای پرفروش نیویورک تایمز قرار گرفت. رمان بعدی او «جدایی کاترینا» (katherina) در سال 2006 نیز نظر منتقدان را جلب کرد و در فهرست نامزدهای لس آنجلس تایمز قرار گرفت. از رمانهای دیگر او میتوان به «شهرهای کاغذی»، «بخت پریشان» (که با عنوان دیگر «نحسی ستارگان بخت ما» نیز شناخته میشود) اشاره کرد.
رمان بخت پریشان با ترجمهها و عناوین مختلف در بازار کتاب ایران یافت میشود. نشر هیرمند «اولین ترجمه» کتاب به فارسی را منتشر کرد. سرکار خانم مریم فرادی رمان را با عنوان بخت پریشان در 304 صفحه به فارسی برگرداندهاند. نسخهی دیگری از کتاب با عنوان «خطای ستارگان بخت ما» نیز با ترجمه «الهه مرادی» و «میلاد بابانژاد» در فیدیبو قابل خرید و دانلود است. نسخه صوتی کتاب هم با عنوان «نحسی ستارههای بخت ما» در فیدیبو موجود است.
اواخر زمستان هفدهمین سال زندگیام، مادرم به این نتیجه رسید که افسردگی دارم. شاید به این خاطر که به ندرت از خانه خارج میشدم، وقت زیادی را در رختخواب میگذراندم، مرتب یک کتاب را میخواندم، غذا کم میخوردم و بخش عمدهای از وقت اضافهام را –که کم هم نبود- صرف فکر کردن به مرگ میکردم.
در همهی بروشورها یا وبسایتها یا صفحههای اطلاعاتی مربوط به سرطان، افسردگی را از عوارض جانبی سرطان میدانند. اما در واقعیت افسردگی جزء عوارض جانبی سرطان نیست. افسردگی از عوارض جانبی مردن است. (سرطان هم از عوارض جانبی مردن است. در واقع، تقریبا همه چیز جزء عوارض جانبی مردن محسوب میشود.) اما مادرم به شدت معتقد بود که من به روان درمانی احتیاج دارم و برای همین مرا نزد دکتر جیم، پزشک خانوادگیمان برد. او هم نظر مادرم را تایید کرد و گفت که من تا خرخره در افسردگی بالینی شدید و زمینگیر کنندهای فرو رفتهام و باید از نو برایم دارو بنویسد و علاوه بر آن، باید هفتهای یکبار در جلسات گروههای خودیاری شرکت کنم.
گروه خودیاری متشکل از نوجوانان شیفت در گردشی بود که به خاطر وجود تومور در بدنشان در مراحل مختلفی از ناخوشی قرار داشتند. چرا شیفت در گردش؟ یکی دیگر از عوارض جانبی مردن.
طبیعتا گروه خودیاری به طرز مرگآوری کسالت بار بود. جلسات چهارشنبهها در زیرزمین صلیبی شکل کلیسایی اپیسکوپال با دیوارهای آجری برگزار میشد. همگی دایرهوار درست وسط صلیب مینشستیم. میشود جاییکه در واقع دو تیرک همدیگر را قطع میکنند، یعنی جای قرار گرفتن قلب عیسی روی صلیب.
زمانی متوجه این قضیه شدم که پاتریک، سرپرست و تنها فرد بالای هجده سال گروه، در هرکدام از این جلسات مسخره از عیسی میگفت و اینکه ما کودکان سرطانی درست روی قلب بسیار مقدس عیسی جا خوش کردهایم و این حرفها.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۷۶ مگابایت |
تعداد صفحات | 304 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۰:۰۸:۰۰ |
نویسنده | جان گرین |
مترجم | مر یم فرادی |
ناشر | نشر هیرمند |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | The Fault in our star |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۶/۱۰/۰۵ |
قیمت ارزی | 6 دلار |
قیمت چاپی | 40,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
"هازل" دختر شانزده ساله ایست که به سرطان ریه مبتلاست و به اصرار خانواده برای مقابله با افسردگی ناشی از بیماریش، در جلسه های گروه خودیاری شرکت میکند. "آگوستوس" پسری که به سبب سرطانِ استخوان یکی از پاهایش را از دست داده، به تازگی به این گروه میپیوندد.پسری جذاب که شخصیتی قوی دارد و با بیماری خود کنارآمده و تاثیر عمیقی بر هازل میگذا رد.این دو نوجوان لحظات تلخ و شیرین بسیاری رو باهم سپری میکنند. کتاب سرشار از احساسات دوران نوجوانی است و بنظرم نوجوانها بهتر و زیباتر با این داستان ارتباط برقرار میکنند.ولی در کل برای بقیه افراد هم میتونه داستانی جذاب باشه. فیلمی برگرفته از این کتاب هم در سال ۲۰۱۴ ساخته شده است.
این همون کتاب خطای بخت ستار گان هست. اشتباه نخرید.
#کتاب_بعدی_من به نظرم خیلی هامون احتیاج داریم از دیگران بشنویم که “همینی که هستیم عالی هستیم”، تا بتونیم خودمونو بیشتر باور کنیم، این کتاب میتونه کمک خوبی باشه در مورد این نکته.
ترجمه کتاب خطای ستارگان بخت ما خیلی بهتره. اما من پیشنهاد میدم اول فیلمشو ببینید تا متوجه سانسور هایی که توی ترجمه اتفاق افتاده بشین
حتما توصیه میکنم بخونید، خیلی زیبا، درام و عاشقانه هست. این ترجمه هم بسیار روان و گیراست. ممنون از فیدیبو
لطفا ترجمه آرمان آیت اللهی با عنوان نحسی ستاره های بخت ما از نشر آموت رو هم قرار بدین
این بهترین ترجمه ای بود که تونستم گیر بیارم و البته سانسورش هم کمتر بود خود کتاب هم حرف نداره شاهکاره این داستان
خیلی زیبا بود. دنیا چقدر زاویه های دردناکی داری اگه درست نگاه کنی..، از صفحه 202 رسما جان دادم از شدت اندوه....
خیلی عالیه رمان بخت پریشان یا ستارگان بخت ما رو بهتون پیشنهاد میکنم فیلم سینماییش هم هس
من فیلمش رو دیدم بسیار زیبا و غمگین بود از اونها که تا مدتها تو فکرت باقی می مونه.