کتاب پیشرو نگاهی دارد موجز به چگونگی نوشتن و امکان ثبت تاریخ هنر تجسمیِ نوگرا در ایران و نیز اشارهای بر آنچه که در این حوزه به عنوان تاریخنگاری هنر پشت سر نهادهایم. به منظور روشن ساختن موضوع و همچنین ارائهی تعریف مشخصی از دو جریان تاریخنگاری هنر و نقد هنری که در برخی عرصهها، همپوشانی قابل توجهی دارند، مقدمهی حاضر، ضروری به نظر میرسد. به عبارت دیگر، تبیین تفاوتهای نقد هنری و تاریخ هنر از نظر نوع تحلیل یا روش، در روشنسازی موضوع مورد بحث لازمهای کارساز است؛ از اینرو به عنوان مقدمه، مختصری به «تاریخِ تاریخ هنر»، ارتباط آن با مسئلهی نقد هنری و همچنین نگاهی تطبیقی به جریان تاریخنگاری هنر در ایران و غرب؛ پرداخته خواهد شد.
در قیاس با بسیاری از دانشها، باید اذعان داشت که تاریخ هنر، حوزهی شناختیِ به نسبت تازهای به شمار میآید، تا جایی که رسمیت آکادمیک آن را باید مدت قابل توجهی پس از تحولات رنسانس دانست. علاوه بر این، باید در نظر داشت که همواره پیوندی ناگسستنی، اما قابل تمییز، میان تاریخ هنر، دانش زیباییشناسی و نقد هنری وجود داشته است.
معمولن تاریخ هنر تا سدهی نخست میلادی نه با مورخان، که بهطور غیرمستقیم با فلاسفه آغاز میشود، به طوری که دستکم تا اوایل رنسانس همپوشانی قابل توجهی میان تاریخ و نظریهپردازی وجود دارد.