روی صحنه، نطع یک خیمهشبباز در گذری عمومی. مرشد (خیمهشبباز) ضربی در زیر بغل به همراه کمانچهکش، در حال نواختن قطعهای و خواندن تصنیف سنتی زیر که عروسکها روی صحنه نطع در ضمن رقصیدن، تکخوانی مرشد را نیز پاسخ میدهند و در حقیقت قصد پایان دادن به اجرای نمایشی عروسکی را دارند.
مرشد: گله از چرخ ستمگر بکنم یا نکنم؟
عروسکها: میخوای بکن، میخوای نکن.
مرشد: شکوه از بخت بد اختر بکنم یا نکنم؟
عروسکها: میخوای بکن، میخوای نکن.
مرشد: ترک دلداده و دلبر بکنم یا نکنم؟
عروسکها: میخوای بکن، میخوای نکن.
مرشد: گریهها در غم او سر بکنم یا نکنم؟
عروسکها: میخوای بکن، میخوای نکن.
مرشد: آه و فریاد به افلاک بکشم یا نکشم؟
عروسکها: میخوای بکش، میخوای نکش.
مرشد: دل دیوانهرو در خاک بکشم یا نکشم؟
عروسکها: میخوای بکش، میخوای نکش.
مرشد: سینه دردکشم را بدرم یا ندرم؟
عروسکها: میخوای بدر، میخوای ندر...
به این طریق نمایش عروسکی مزبور پایان میگیرد و ما بلافاصله شاهد کفزدن عدهای تماشاگر میشویم که حضور فیزیکی ندارند. در این میان مرشد ضرب را کنار خیمه نهاده بلند شده و به سوی تماشاگران میآید.