ردپای موسیقی در اولین اثر سحر سخایی آنقدر پررنگ و شاخص است که به خوبی توانسته مخاطب موسیقیشناس و موسیقی دوست را به خواندن کتابش ترغیب کند. در کتاب تنِ تنهایی، دانای کل، داستان سه جوان که از قضا هر سهی آنها دستی در موسیقی دارند را بیان میکند. راوی در حین اینکه به روابط و کشمکشهای بین شخصیتهای اصلی میپردازد، پرسشهای فلسفی را نیز مطرح میکند که بیانکننده افکار بیرونی و درون این سه شخصیت است.
سبا، بردیا و رضا سه شخصیت اصلی داستان تن تنهایی هستند که ماجرای آنها با امتحان عملی سبا و بردیا در رشته موسیقی ایرانی آغاز میشود. سبا نوازنده تار است و بردیا نوازندهی کمانچه. آن دو از همان ابتدای آشنایی با یکدیگر احساس صمیمیت میکنند و روابط دوستانه آنها در طول داستان رنگ و بوی دیگری به خود میگیرد. رضا ضلع سوم و تکمیل کننده مثلث روابط این سه نفر است. او نیز فارغ التحصیل رشته موسیقی و آهنگساز است. هر یک از این سه شخصیت به نوعی با گذشته یا خانواده خود کشمکش دارد. سبا تصمیم دارد که به یک خانه مجردی نقل مکان کند که با مخالفتهای شدید خانواده روبهرو میشود. بردیا در کودکی مادر خود را از دست داده و این قضیه تاثیر زیادی در نحوه تعامل او با اطرافیانش داشته است. رضا نیز شخصیتی است که در یک خانواده مردسالار بزرگ شده است. به طور کلی داستان دو رویکرد را دنبال میکند. رویکرد اصلی مثلث عشقی شکل گرفته بین سبا، بردیا و رضا است و تردید سبا در شناخت و علاقهای است که به هر یک از آن دو دارد.
دومین رویکرد را میتوان تقابل خانوادههای سنتی با فرزندان سنت شکن و امروزی خود دانست. نویسنده در شخصیت پردازی به خوبی دست و دلباز بوده هر یک از آنها را ازاقشار مختلف جامعه انتخاب کرده و با جزئیات به آنها پرداخته است. به این دلیل میتوان از منظر جامعهشناسی و روانشناسی شخصیتهای اصلی را به خوبی مورد نقد و بررسی قرارداد. علاوه بر نسل جوان، نویسنده سعی کرده احساسات، تفکرات و ارزشهای یک نسل قبل و نحوه واکنش آنها را به خصوص در تقابل با جامعه هنری زیر ذرهبین قرار دهد.
سحر سخایی قلم ساده و روانی را برای نگارش این کتاب انتخاب کرده است. اگرچه ممکن اصطلاحات موسیقیایی یا تفکرات فلسفی که در متن کتاب وجود دارد، مخاطب عام را سردرگم کند. در این مورد به طور خاص میتوان به فصلبندی کتاب اشاره کرد. نویسنده سعی کرده است که فضای داستان و احساسات هر شخصیت را در قالب یک دستگاه یا گوشه موسیقی ایرانی بیان کند. سخایی با تلفیق احساسات و بخشهای موسیقی ایرانی به خوبی توانسته اثر خود را به نوای موسیقی گره بزند و حس خوبی در مخاطب ایجاد کند اما درمجموع میتوان گفت در این کتاب به خوبی به جزئیات شخصیت هر سه نفر پرداخته میشود و مخاطب را با مجموعه از مسائل حل نشده رها نمیکند.
در سالهای اخیر نوشتههای بیشتری از جوانان دهه شصت میبینیم. نویسندگان دهه شصتی که دست به قلم شدند از زندگی را از زاویه دید متفاوتی بیان میکنند که این نگاه به مذاق مخاطبان آنها خوش آمده و روزبهروز اسم و آثار بیشتری از آنها بر جلد و ویترین کتابفروشیها قرار میگیرد.
سحر سخایی را نیز میتوان در این دستهبندی جای داد. او متولد سال 1363 است. سخایی دانشآموخته رشته ادبیات فارسی از دانشگاه علامه طباطبائی در مقطع کارشناسی و قوم موسیقی شناسی از دانشگاه تهران در مقطع کارشناسی ارشد است. کتاب تنِ تنهایی ، اولین نوشته اوست که نشر چشمه آن را در زمستان سال 1395 منتشر کرده است. این کتاب در کمتر از یک سال به چاپ دوم رسید.
سحر سخایی به شکل جدی در عرصه موسیقی فعالیت میکند. او خود نوازنده ساز تار است و تجربه نوازندگی درکنار خوانندههای مطرحی مانند همایون شجریان را داشته است. علاوه بر آن آهنگسازی فیلم وارونگی نیز یکی دیگر از فعالیتهای او در این حوزه است. فیلم موفق و متفاوت وارونگی توانست به بخش نوعی نگاه در شصت و نهمین دوره فستیوال کن راه پیدا کند. روزنامه همشهری درآذرماه سال 1397 یک ستون را به بازخوانی تاریخ چهلسالهی فرهنگ و هنر اختصاص داد که سحر سخایی روایت گری آن را برعهده گرفت.سحر سخایی در این پروژه که به مدت چهل روز اجرا شد، در هر روز یک سال از موسیقی ایران از سال 1358 تا 1398 را مورد کندوکاو قرار داد.
در دیدارهای اول آدمها رازی نهفته است. رازی سربسته و مبهم که دوستیها و غریبگیها را تفسیر میکند و در برابر هر نگاه. معنایی میسازد. رضا اولین چیزی که دید. سیگار کشیدنهای تند بردیا بود که از نگاه رضا تباه کننده بود مثل برادرش, همین کافی بود تا رضا حس کند با مغلوب کردن این پسر جوان, برادرش را هم ادب کرده است. از سوی دیگر, در نگاه بردیا رضا با اعتماد به نفس ترسناکی سلام وعلیک کرده بود. بردیا از دیدن آدمهای اینجوری یاد تمام مردهای بیتفاوت و خشن عمرش میافتاد. فکر میکرد اصولاً آدمهای نابود. دو دستهاند؛ یک دسته ژولیده و خمیده میآیند طرفت و دستهی دیگر چنان نگاهت میکنند که بترسی و دستتوی دلشان نکنی و خرابیهایشان را کشف نکنی. پدرش از همین دست بود. در تمام این سالهای تنهایی, هرگز کسی حدس هم نزده بود که این بوی ادکلن و این خانهی آرام و تمیز بیشتر روزهای سال, بازار آشفتهای است که صدای گریهی مرد میان سالی از گوشهاش میآید. رضا هم با اظهارنظری سریع و قطعی دربارهی کلیتی که آن همه نغمه و صدای بینظیر را دربرمی گرفت، میخواست همینها را به بردیا ثابت کند حتماٌ بردیا برادررضا بود. رضا پدر بردیا. تنها سبا بود که هنوز برچسب نخورده بود. تن زده بود انگار از تعریف شدن دردست
مردهایی که دوروبرش بودند. سبا فعلاً فقط یک دختر بود. جوان. زیبا.
سبا از کودکی آدمهای گوناگونی دیده بود. از جمع دوستان آخرهفته در خانهشان گرفته تا همدورهایهای پدربزرگش که همه مصدقیهای قدیم بودند و عاشق مرور هزاربارهی تمام رفتارهای ریزودرشت پیر احمدآبادی. همان روز بعد از آزمون و در حیاط دانشگاه, وقت خاموش شدن سیگار بردیا برایش تعریف کرده بود که چه جوری روز اول سر از کلاس تار و سهتار درآورده بردیا که محو قصهگویی سبا شده بود یادش رفته بود بپرسد چرا تار و سبا خودش گفته بود که پدرجون از جوانی دلنگ دلنگی میکرده و وقتی سبا به دنیا میآید هر هفته بعد از ناهار سهتار یادگار ابوالحسن خان صبا را میآورده و برای نوهاش آواز میخوانده است. بردیا داشت به خودش فکر می کرد و سالهایی که دیوانه ی صدای کمانچه شد و وقتی سبا برایش گفت که روز تولد شش سالگی اش با پدر برای خرید ساز رفت؛ بردیا حس کرد تمام موهای تنش دارند با میلی عجیب به سوی آسمان پرواز می کنند. درودیوار مغازه ی سازفروشی پر از سازهای بزرگ و کوچک بود.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 937.۸۳ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 159 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۵:۱۸:۰۰ |
نویسنده | سحر سخایی |
ناشر | نشر چشمه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۶/۰۸/۱۴ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
قیمت چاپی | 27,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
کتاب فوق العاده خوبی بود، قلم نویسنده خیلی جذاب بود، همین طور شخصیت پردازی خوبی داشت، مخصوصا شخصیت بردیا جالب بود سبا دختریه که تو زندگیش سختی نکشیده و حالا می خواد مستقل شه و چیزای بزرگتری تجربه کنه...در پایان داستان میبینیم که تمام این ماجراها باعث میشه که بزرگ بشه انگار فهمیدن واقعیت و رنج کشیدن باعث میشه دوران کودکی رو پشت سر بذاریم ، فهمیدن این که رویاها همیشه به واقعیت نمی پیوندن
من نویسنده کتاب رو از طریق پادکست رادیو دستنوشته ها شناختم، و چون از قلم ایشون در بازنویسی تاریخ موسیقی چهل ساله ایران بسیار خوشم اومد، توقعم از کتابشون هم بالا بود اما کتاب نتونست توقع من رو برآورده کنه، توصیفات و فضا سازی خیلی خوب بود اما موضوع بنظرم کمی تکراری اومد.
من انتظار بیشتری داشتم از نویسنده، شاید به خاطر اینکه از قلمشون در روایت ۴۰ سال موسیقی ایران خیلی خوشم اومد. در کل کتاب بدی نبود، شخصیت ها نسبتا خوب ساخته شده بودن و سیر روایی داستان خوب بود ولی فکر میکنم در کل جای پرداخت بیشتری داشت.
کتاب خیلی خیلی معمولی.داستان هنوز جا داشته درست پرداخت بشه و ارزش یکبار گوش دادن داره.ولی کتابی نیست به کسی پیشنهاد بدم.گویندگی هم خیلی معمولیه.یکنواخت و ساده
خیلی عالی بود، دلم نمیخواست تموم بشه. شخصیتهای داستان بینهایت برام ملموس بودند. خواننده عالی و انتخاب موسیقیها برای کتاب صوتی عالی بود.
نویسنده قلم خوبی داره و شکی نیست در این موضوع.اما داستان فوق العاده سطحی.مثلث عشقی مثل خیلی از رمان هایی که دوران نوجوونی میخوندم
قشنگ بود. نویسنده با وجود جوان بودن دیدی ظریف و فلسفی به زندگی و حال و هوای هم نسلانش داشت. شخصیت پردازیش هم کاملا قابل تحسین بود.
داستان خیلی نپخته، بریده بریده و نوجوان پسند بود. عشق بی سر و ته آبکی با داستانی بلاتکلیف رها شده.
منو یاد رمان هایی انداخت که در دوران نوجوونی میخوندم داستان های عشقی ابکی و بتصویر کشیدن سطحی عشق
سلام. من یک سرانجام قوی تر را انتظار داشتم. حس سردرگمی انتهای کتاب آزارم میدهد.