خرگوش و سنجاب و سمور و کلاغ و لاکپشت و چند جانور ریز و درشت دیگر با بر و بچههاشان آنجا زندگی میکردند. آنها همگی دست به دست هم داده بودند و حسابی به سر و وضع آنجا رسیده بودند. از گلکاری و کوتاه کردن شاخهی درختها بگیر تا سنگفرش کردن چشمه و تمیز کردن محل. عصرها هم مینشستند لب دره، چای میخوردند و گپ میزدند و به غروب آفتاب روی دریاچه خیره میشدند. بعضیهاشان هم وقتی دلشان میگرفت، شعر میگفتند و به خاطر چیزهایی که ما نمیدانیم، آه میکشیدند...