«مشعل حافظه» نوشته جان راسکین (۱۹۰۰-۱۸۱۹)، فیلسوف، منتقد هنر و نویسند مشهور انگلیسی است.
او از کودکی با آثار کهن ادبی و همچنین موسیقی و کلیسا آشنایی پیدا کرد و همین موجب علاقه او به سرودن شعر شد. راسکین را به عنوان یک متفکر اجتماعی نیز میشناسند.
کتاب «مشعل حافظه» یکی دیگر از آثار او در زمینه ارتباط بین هنر و طبیعت است.
این کتاب توسط «مرضیه خسروی» به فارسی ترجمه شده است.
در آغاز کتاب «مشعل حافظه» میخوانیم:
«در میان لحظاتی که با قدرشناسی خاصی به گذشته نگاه میکنم، زمانی را فراتر از لذت معمول و صمیمت تدریس که اکنون چند سالی است از آن سپری شده، ساعات نزدیک به غروب آفتاب را در میان حجم انبوه کاجهای جنگلی که بر دامنه اینبر فراز دهکده شامپونول در منطقه ژورا گسترانیده شده، را به خاطر میآورم.
اینجا نقطهای است بدوی و دربرگیرنده تمام هیبت و شکوه آلپ. جایی که آدمی حس میکند قدرت عظیم روی زمین از همین نقطه و از اعماق باشکوه ردیف طولانی درختهای کاج بر روی تپهها آغاز خواهد شد؛ جایی که نخستین کلام سمفونی پرقدرت کوهستان، برج و باروی آلپ را درهم خواهد شکست.
اما همچنان این قدرت خاموش باقی مانده و خط راس کوههای سربه فلک کشیده همچون موجهای بلند و شرزهای که در دریای طوفانی از پی هم برمیآیند، پشت به پشت هم ایستادهاند. و عطوفت فراوان محل باعث گستردهتر شدن این هماهنگی میشود. نیروهای ویرانگر و تجلی نیروی سهمگین درونی زمین هیچ یک تأثیر نامطلوبی بر این نقطه نگذاشتهاند.
نه چمنهای شبنم زده و نه راههای پوشیده از غبار یخچال کهن، هیچ کدام نتوانسته چمنزارهای مناسب ژورا را از میان ببرد؛ تودههای متلاشی شده لایههای کوهستان، باعث تخریب جنگل نشده؛ و رودهای نحیف، پلید و خشمناک، هیچ یک مسیر گستاخانه و تغییرپذیر خود را به میان صخرههای این نقطه منحرف نکردهاند. نهرهای زلال با پیچ وخم فراوان و صبورانه در میان بسترهای کاملاً مشخص خود به جریان درآمدهاند؛ و در زیر آرامش تیره کاجستان، هر سال بهار چنان جشنی از گلها برپا میگردد که من نظیرش را در هیچ کجای جهان ندیده و نشنیدهام».