کتاب «پروندههای شرلوک هلمز: زن خون آشام ۲۴» نوشته سر آرتور کانن دویل (۱۹۳۰- ۱۸۵۹) چشمپزشک و نویسنده مشهور اسکاتلندی است.
ماجراهای شرلوک هلمز سهم مهمی در مجموعه کتابهای ادبیات کلاسیک جهان دارد.
دویل شخصیت هلمز را از شخصیت یک جراح اهل ادینبورد بنام جوزف بل الهام گرفت. بل میتوانست با دیدن ظاهر مردم از شخصیت درونی آنها آگاه شود. شرلوک هلمز، با دید تیز و شم کارآگاهی قوی خود، زودتر از دیگران به قلب معماهای جنایی میرسد و دکتر واتسون پزشک بازنشسته ارتش، بهترین یار و یاور هلمز در این ماجراهاست.
این دو همراه هم و با حل معماهای پیچیده و مبهم جنایی و تسلیم جنایتکاران به دست عدالت، به نسلهای مختلف خوانندگان این داستانها لذت میبخشند.
در این قسمت از پروندههای هلمز، ماجرای عجیب خونآشامها را میخوانیم.
داستان کتاب «زن خون آشام» اینگونه آغاز میشود:
« شرلوک هلمز يادداشتی را که امروز صبح به دستش رسیده بود، نگاه کرد. از خواندن آن به شــدت خندهاش گرفت. کاغذ را به دکتر واتسون داد: «واتسون، نظرت دربارهی اين موضوع چیست؟» دکتر واتسون يادداشت را خواند: «آقای هلمز، مشتری ما آقای رابرت فرگوســن، بازرگان چای در خیابان مینســینگ، از ما خواسته اسـت تحقیقاتی در مورد خونآشامها انجام دهیم. از آنجا که تخصص ما در مورد ماشــینآلات اســت، به آقای فرگوسن توصیه کرديم با شما تماس بگیرد و حل اين مشکل را از شما بخواهد. ما هرگز نمیتوانیم نبوغ شــما را در حل پروندهی ماتیلدا بريگز از ياد ببريم. ارادتمند شما:
موريسون». دکتر واتسون نمیدانست ماتیلدا بريگز کیست. هلمز گفت: «ماتیلدا بريگز نام يک شخص نیست. نام کشتی است». و در مورد نامهی رسیده گفت: «اگرچه اين موضوع در خط کار ما هم نیست، اما نمیدانم چرا مشتاق شدم که نظری به آن بیندازم. در ضمن مدتی است که مشتری هم نداريم». هلمز از اطلاعات داده شده مطالبی را يادداشت کرد».