کتاب «پروندههای شرلوک هلمز: رنگکار بازنشسته-۲۳» نوشته سر آرتور کانن دویل (۱۹۳۰- ۱۸۵۹) چشمپزشک و نویسنده مشهور اسکاتلندی است.
ماجراهای شرلوک هلمز سهم مهمی در مجموعه کتابهای ادبیات کلاسیک جهان دارد.
دویل شخصیت هلمز را از شخصیت یک جراح اهل ادینبورد بنام جوزف بل الهام گرفت. بل میتوانست با دیدن ظاهر مردم از شخصیت درونی آنها آگاه شود. شرلوک هلمز، با دید تیز و شم کارآگاهی قوی خود، زودتر از دیگران به قلب معماهای جنایی میرسد و دکتر واتسون پزشک بازنشسته ارتش، بهترین یار و یاور هلمز در این ماجراهاست.
این دو همراه هم و با حل معماهای پیچیده و مبهم جنایی و تسلیم جنایتکاران به دست عدالت، به نسلهای مختلف خوانندگان این داستانها لذت میبخشند.
در این قسمت از ماجراهای شرلوک هلمز، داستان فرار همسر جوان آقای جوسیه که یکی از ثروتمندان بریتانیاست را میخوانیم.
داستان «رنگکار بازنشسته» اینگونه آغاز میشود:
«دکتر واتسـون به خانهی شـرلوک هلمز در خیابان بیکر رفت. هلمز روی صندلی نشسته و مشــغول فکر کردن بود. چون واتسون در هنگام ورود پیرمردی را در حال رفتن ديده بود، فکر کرد حتما او موکل جديد هلمز است. اين موضوع را از هلمز پرسید. هلمز گفت: «درست حدس زدی. او را ادارهی پلیس اســکاتلنديارد به اينجا فرســتاده است. چون آنها نتوانستند مشکل او را حل کنند». و بعد کارت ويزيت آن مرد را نشــان واتسون داد. روی کارت نوشــته شده بود: جوســیه امبرلی. هلمز گفت: «آقای جوسیه امبرلی يکی از صاحبان شــرکت بريکفال و امبرلی بود و در ســن ۶۰سالگی بازنشسته شد. کار شرکت بريکفال و امبرلی تولید وسايل و ابزار نقاشی است و آقای جوسیه امبرلی تلاش و فعالیت زيادی برای موفقیت شرکت انجام داده بود. در حال حاضر آقای جوسیه امبرلی خانهای در لاويشــام خريــده که دوران بازنشستگیاش را با آرامش بگذرانــد و در ضمن با زنی ازدواج کرده که بیست سال از او جوانتر است». هلمز نگاهی به یادداشتهایش انداخت و عکسی را نشان دکتر واتسون داد».